رسول اکرم (ص‌): حق را بگو و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت گری نهراس.
سه‌شنبه 1403/07/24 Tuesday - 2024 15 October الثلاثاء ، 12 ربيع الآخر ، 1446
ساعت
1403-07-24 09:17 شماره خبر : 9074 https://sobhtoos.ir/short/VJ59b 0
صبح توس گزارش می‌دهد؛

در حالیکه دستانش ماهرانه مُشتی گل را تبدیل به کوزه‌‌ای می‌کند، دنیای فانی را در شعر خیام می‌بیند:« در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش/دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش/ ناگاه یکی کوزه برآورد خروش/کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش»

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح توس»؛ دستانش هنرمندانه بر روی گِل رُس به رقص درمی‌آید و انگشتانش ماهرانه به گِل‌ها شکل می‌دهد، در حالیکه با پایش سرعت چرخِ کار را تنظیم می‌کند، با دستانش گِل را هنرمندانه به بازی می‌گیرد و شکل و فرم می‌دهد، گاهی با دست چپش، پایین ظرف را شکل می‌دهد و با دست دیگرش لبه‌های ظرف در بین دو انگشت سبابه و کناری فرم می‌گیرد. هماهنگی و ریتم دستان و انگشتانش است که گِل بی‌جان را طراوت و نقش می‌دهد.

بیش از دو سال است به حرفه سفالگری روی آورده و به گفته خودش، این هنر زمانی او را شیفته خود کرد که در حین صرف نهار، تلویزیون در حالِ پخش آموزشِ سفالگری بود و مادر هم با آب‌وتاب، مراحل آموزش را توضیح می‌داد. هرچند پیشتر در خانه اشکال حیوانات را با گل درست کرده بود (اشکال حیوانات را از روی عروسک‌های حیواناتی که در دست بچه‌ها می‌دید، درست می‌کرد.) و همین موضوع او را بیشتر به هنر سفالگری علاقه‌مند کرد و باعث شد پای آموزش‌های استاد کرمانی بنشیند.

رضا صفایی از کودکی کم‌بینا بود و به‌ مرور زمان بینایی خود را از دست داد و در حال حاضر به هنر سفالگری مشغول است هنری که هرچند با دست و چشم سروکار دارد اما دلِ بینای او همراه خوبی برای دستانش است و او را به مهارتی رسانده که تعجب اطرافیان را برانگیخته است.

رضا صفایی هنرمند روشندل نیشابوری داستان زندگی‌اش را این‌گونه روایت می‌کند؛ 

به نام خداوند جان‌آفرین/ حکیم سخن در زبان آفرین

من از همان بدو تولد، مادرزادی دارای محدودیت از چشم و مشکلات کم‌بینایی بودم،تا قبل از ورود به مدرسه، دوچرخه‌سواری می‌کردم و نقاشی می‌کشیدم، به طبیعت می‌رفتم و برخی وقت‌ها گِل بازی می‌کردم اما به‌مرور بینایی من کم و کمتر شد. دوران دبیرستان را در آموزشگاه شبانه‌روزی نابینایان مشهد گذراندم و در سال 1388 با قبولی در رشته الهیات، وارد دانشگاه پیام نور مشهد شدم و سپس به‌عنوان میهمان، تحصیلاتم را در دانشگاه پیام نور نیشابور ادامه دادم.

این روشندل نیشابوری ادامه می‌دهد: دوران دانشگاه هم به هر سختی بود گذشت، در این مدت دوستان و همکلاسی‌هایم لطف داشتند و کتاب‌های درسی من را خودشان می‌خواندند و صدایشان را روی نوار ضبط می‌کردند تا من بتوانم دروس را گوش کنم و خودم را به امتحانات برسانم اما برای همین پروسه ضبط نوارها هم گاهی مشکلاتی پیش می‌آمد، مثلاً جزوه یا کتاب عوض می‌شد یا کسی که قبول کرده بود، کتاب را برای من گویا کند، همسرش با این کار مخالفت می‌کرد و.... هرچند برخی از کارمندان دانشگاه مثل زنده‌یاد علی عزیزی مسئول اسبقِ فرهنگی دانشگاه پیام نور نیشابور و برخی دوستان، همکاری و ارتباط بسیار خوبی با بنده داشتند که هیچ‌گاه آن‌ها را فراموش نمی‌کنم

آقای صفایی با اشاره به اینکه دوران دانشگاه با تمام فراز و نشیب‌هایش گذشت و پس‌ازآن در آزمون‌های مختلف استخدامی شرکت کردم، بیان می‌کند: در سال 1399 در رشته دبیری معارف تهران قبول شدم و با پدرم برای مصاحبه به تهران رفتیم، مصاحبه هم خوب پیش رفت اما چون یکی دیگر از شرکت‌کنندگان معدل بالاتری نسبت به من داشت، من از مصاحبه رد شم. پس‌ازآن نیز در استخدامی‌های دیگر هم شرکت کردم اما در هرکدام به دلایلی پذیرفته نشدم حتی برخی از استخدامی‌ها تا مرحله قبولی در آزمایش‌های پزشکی و... هم پیش می‌رفت اما...

این روشندل نیشابوری می‌گوید: پس‌ازاینکه در آزمون‌های استخدامی پذیرفته نشدم،‌ به فکر شغلی برای ادامه زندگی و به دنبال وام خوداشتغالی برای ورود به بازار کار بودم اما چون اغلب کارها مثل سوپری و... طوری بود که باید یک نفر من را همراهی می‌کرد به این فکر افتادم تا کاری را آغاز کنم که بتوانم به‌طور مستقل و بدون کمک دیگران،‌ کار کنم.

آقای صفایی بیان می‌کند: در سال 1389 با آقای کرمانی که استاد سفالگری هستند، آشنا شدم و رفت‌وآمدهایی به کارگاه وی داشتم در همان حین، از ایشان گِل می‌گرفتم و در منزل برخی کارها را با دست انجام می‌دادم. سال 1400 به‌طورجدی کار سفالگری را آغاز کردم و آقای کرمانی به من این هنر را آموزش می‌دادند. ایشان برای آموزش دادن به من وقت زیادی می‌گذاشتند و شکر خدا آموزش‌ها خوب پیش می‌رفت و علی‌رغم محدودیتی که دارم، توانستم با تلاش و پشتکار و البته مهارت و آموزش‌های بسیار خوب آقای کرمانی این  هنر را یاد بگیرم.

این هنرمند روشندل نیشابوری با اشاره به اینکه به لطف خدا در این مدت پیشرفت خوبی داشتم و حتی توانستم سفارش‌هایی از طرف مشتریان داشته باشم، ادامه می‌دهد: همین موضوع انگیزه‌ای شد تا پیگیر وام خوداشتغالی و راه‌اندازی کارگاه مستقل برای خودم باشم که الحمدالله آذرماه سال گذشته توانستم وام خوداشتغالی دریافت کنم و برخی ابزار کار را خریداری کرده و در مغازه‌ای نزدیک منزلمان، کارگاه کوچکی راه‌اندازی کرده‌ام و سفارشات دریافتی را در کارگاه خودم آماده می‌کنم و به لطف خدا توانسته‌ام فروش خوبی هم داشته باشم.

آقای صفایی خطاب به کسانی که مانند خودش با محدودیت‎‌هایی مواجه هستند، می‌گوید: من برای کسب این موفقیت و این جایگاه راه‌های بسیاری رفته‌ام و بارها ناملایمات روزگار من را دلسرد کرده است اما این موضوعات باعث نشده از هدف خودم عقب نشسته و دست از کار بکشم. حتی در همین حرفه سفالگری بارها شده در حین کار، برخی از سفال‌هایی که با زحمت درست کرده‌ام، شکسته‌اند اما به این رسیده‌ام تا زمین نخوری و شکسته نشوی، بزرگ نمی‌شوی. برای داشتن روح بزرگ و رسیدن به موفقیت‌هایی که در زندگی به‌عنوان هدف خود پیش رو قرار داده‌ایم باید سنگریزه‌های مسیر را کنار زد باید دل‌سنگ را شکافت، باید پشتکار داشت تا به اوج برسی. وقتی به هدفی که در زندگی داری، دست پیدا کنی، گذشته با همه فراز و فرودهایش برای تو خنده‌آور می‌شود. دست خدا را در همه مراحل زندگی می‌بینی که چقدر تو را همراهی کرده تا در این مسیر قرار بگیری و من سپاسگزار خدای مهربانم که همیشه و در همه حال الطافش را در زندگی دیده‌ام.

این روشندل نیشابوری می‌گوید: شاید من به لحاظ چشم، دارای محدودیت باشم اما خدای مهربان حس لامسه بسیار خوبی به من داده به‌طوری‌که هنگامی‌که پشت چرخِ سفالگری می‌نشینم، از کار با گِل لذت می‌برم، همین‌طور که دستانم گِل را فرم و جلا می‌دهد، دلم نیز جلا می‌گیرد. من هرروز به ادامه مسیر زندگیم امیدوار و امیدوارتر هستم و دلم می‌خواهد به کسانی که روزنه‌های امید را در دل خود خاموش می‌بینم، بگویم، دوست من؛ موفقیت در دستان توست، کافی است هدفت را در زندگی مشخص کنی و به خدا اعتماد داشته باشی و با پشتکار و تلاش، گام‎های موفقیت را در زندگی برداری.

او ادامه می‌‌دهد: من در نمایشگاه‌های بسیاری شرکت کرده و کارهایم را ارائه داده‌ام، خیلی از کسانی که کارهای من را می‌دیدند در ابتدا باور نمی‌کردند که یک روشندل بتواند کار سفالگری انجام دهد اما وقتی من را پشت چرخ سفالگری و در حین انجام کار می‎‌دیدند، این موضوع برایشان باورپذیر شد. حتی ما افراد سالم زیادی در جامعه داریم که استعدادهای خود را نادیده گرفته و در زندگی خود هدفی ندارند اما خوب می‌دانم خدای مهربان در وجودِ همه انسان‌ها استعدادهای نهفته زیادی را هدیه داده است، کافی است بااراده و پشتکار و البته توکل به خالق هستی، برای ساختن آینده‌ای درخشان آستین همت را بالا بزنیم و کار را آغاز کنیم.

انتهای خبر/

 

اخبار مرتبط
نظرات

آخرین اخبار