
بانوی پرستار و جانباز نیشابوری با اینکه گرد پیری بر چهرهاش خودنمایی میکند اما دل جوانی دارد او همان کسی است که ساواک و سعودی هم حریفش نشدند.
به گزارش خبرنگار پایگاه تحلیلی خبری «صبح توس»؛ مصمم است، با اراده. با اینکه سن و سالی از او می گذرد اما خود را جوان برومندی میداند که در راه خدمت به مردم و دفاع از وطن، هر کاری از دستش بربیاید، باید انجام دهد.
بهترین سالهای عمرش را در راه خدمت به مردم سپری کرده به قول خودش هم در صف اول انقلاب بوده، هم در کنار رزمندگان در خط مقدم جنگ و هم شب زندهدار در کنار تخت مجروحان.
نامش را شنیده بودم اما توفیق دیدارش نصیبم نشده بود تا اینکه اولینبار در خردادماه سال گذشته او را در جمع خانواده شهدا و ایثارگران نیشابوری دیدم که قرار بود به نمایندگی از دستاندرکاران کنگره و خانواده 2532شهید دیار سلسلهالذهب به دیدار مقام معظم رهبری مشرف شویم. چهره مهربان و دلنشینی داشت هر چند چشم چپش کاملا سفید بود و میگفت: نابیناست و اصلا دید ندارد اما صورتش پر بود از خطوط ریز و درشتی که گرد پیری را پرواضح در چهره آرام و مهربانش نمایان میکرد.
در طول سفر بیشتر ساکت بود و کمتر سخن میگفت، اما هیجان این دیدار را میتوانستی در چهره و نگاهش ببینی. چشمانش به جادهای دوخته شده بود که قرار بود او را به دیدار حضرت یار برساند و...
حال از آن زمان، قریب به یکسال میگذرد امروز به بهانه تولد 73سالگیاش دوباره مجالی دست داد تا او را از نزدیک ببینم و پای صحبتهایش بنشینم.
با صدای رسا میگوید: افتخار میکنم که نیشاربوریام و در کشور ایران تنها زنی هستم که توانست از دست ساواک و همچنین از زندان آلصعود فرار کند. صدای بشاشی دارد و گویی جوان 18سالهای است که اهداف بزرگی در سر دارد و برای رسیدن به اهدافش، گام در جاده پرپیچ و خم زندگی گذاشته است.
او بتول خورشاهی است، پرستار دفاع مقدس، جانباز 40درصد، خواهر شهید و راوی کتاب «راهی برای رفتن».
این بانوی پرافتخار نیشابوری در سال 1330در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود، پدرش روحانی بود و از همان دوران نوجوانی به همراه پدر و بردارش در مبارزههای زمان شاه شرکت میکرد و بهگفته خودش مبارزه در خون ما بود. در همان دوران مبارزات انقلابی و در سال 1350 توسط ساواک دستگیر میشود اما بهطرز معجزهآسایی از دست آنها فرار میکند، هر چند که میگوید از این معجزهها در زندگیش کم ندیده است.
گفتم داداش، قسم میخورم سلاحت را خودم برمیدارم
بتول خورشاهی در گفتگو با خبرنگار پایگاه تحلیلی خبری «صبح توس» درباره فعالیتش در زمان جبهه و جنگ در خط مقدم اینگونه میگوید: همهچیز به محرم سال 1361 برمیگردد شبی که من به عنوان پرستار در بیمارستان 22بهمن نیشابور شیفت بودم و جنازه برادرم نیز در سردخانه بیمارستان بود. آنشب یکی از برادران سپاه به ایستگاه پرستاری آمد و پرسید؛ خواهر خورشاهی از اخویها خبری داری؟ گفتم چند ماهی است که نتوانستهام با آنها تماس بگیرم و از آنها بیخبرم! گفت: من فردا عازم منطقه هستم،پیشنهاد میکنم نامهای بنویس تا بهدست آنها برسانم. کاغذ و خودکار برداشتم و چند جملهای نوشتم، اما بدون اسم. وقتی نامه را به ایشان دادم، گفتم این نامه را برادرانم مرتضی و محمد بده اگر آنها را پیدا نکردی نامه را به یکی از رزمندگان بده، چون نامه اسم ندارد، اما حتیالامکان سعی کن نامه را به برادرم مرتضی بدهی.
وی ادامه میدهد: این را که گفتم برادر سپاهی نامه را نگرفت و رفت. من دو برادر داشتم که هر در جبهه بودند. هر دو برادرم برایم عزیز بودند، اما مرتضی همه زندگیام بود چرا که محمد از من خیلی بزرگتر بود، اما فاصله سنی من و مرتضی کم بود. ۹ ساله بودم که پدرم از دنیا رفت. از همان سالها مرتضی با اینکه برادر کوچکتر بود، اما برایم هم پدر بود، هم برادر و هم رفیق.
این خواهر شهید میگوید: آن شب مثل همه شیفتهای شب که با همکارانم برای دیدن شهدا به سردخانه بیمارستان میرفتیم نیمههای شب با خلوت شدن بخش به همکارم گفتم برویم به سردخانه سری بزنیم اما همکارم با بیحوصلگی گفت: من نمیآیم، با خودم گفتم امشب تنهایی به سردخانه میروم، اما وقتی برای برداشتن کلیدِ سردخانه رفتم، کلید سرجایش نبود، مطمئن شدم در سردخانه خبری هست لذا به بخش برگشتم و به مسئول بخش گفتم به جان تنها فرزندت قسم بخور که راستش را بگویی، او هم قسم خورد. از او پرسیدم محمد یا مرتضی ؟مسئول بخش چیزی نگفت و از بخش بیرون رفت. همکارم گفت: چرا اصرار میکنی؟ امشب را به سردخانه نرو. با شنیدن این حرف، مطمئن شدم که یکی از برادارنم به شهادت رسیده، به همکارم گفتم کلید سردخانه را به من بده. وقتی با همکارم به سردخانه رفتیم پیکر سه شهید آنجا بود دو شهیدی که در کاور اول و دوم بودند را نشناختم، زمانیکه میخواستم کاور سوم را باز کنم انگار یکی قلبم را چنگ میزد و میفشرد، زیپ کاور را باز کردم مرتضی بود. با همان نگاه و لبخند شیرین همیشگی. مرتضی انگار میگفت «خواهرم بلندشو نوبت تو رسیده»، چشمان باز مرتضی را بستم پیشانیاش را بوسیدم و گفتم داداش قسم میخورم سلاحت را خودم برمیدارم. کاور را بستم اشکهایم را پاک کردم و از سردخانه بیرون آمدم صبح روز بعد، شیفت را تحویل دادم و راهی خانه شدم.
در سال 1362 شیمیایی شدم
بانوی مجاهد نیشابوری ادامه میدهد: به قولی که به مرتضی دادم، عمل کردم و لطف خدا شامل حالم شد ودر سال 1362 توانستم در منطقه حضور پیدا کنم و به جزیره مجنون رفتم. در چهارم اسفند سال 1362 از ناحیه ریه، پوست و چشم شیمیایی شدم اما این موضوع باعث نشد میدان را ترک کنم بلکه مصممتر از همیشه در منطقه حضور داشتم تا بتوانم مجروحان را مداوا کنم.
بتول خورشاهی در خصوص رشادت و شجاعت رزمندگان اینگونه میگوید: در یکی از روزهایی که به مجروحان رسیدگی میکردم پسر بچه 11-12سالهای را به محل نگهداری و درمان مجروحان آوردند پاهای این پسر از بالای زانو قطع شده و خون زیادی از او رفته بود اما این پسر زنده بود. صورت پسر تمیز کردم و او را بوسیدم و به او گفتم پسر گلم، من مامانت هستم، چهکاری میتونم برای تو انجام بدم؟ پسر گفت: به آقا بگو من نمیترسم. این حرف برای من خیلی سنگین بود و با خود گفتم این جوانها و نوجوانها که پرپر میشوند چه گناهی کردند؟ ما چه جرمی داشتیم؟ چرا باید جنگ به ما تحمیل میشد آن لحظه خیلی سخت گذشت. همانروز آن پسر شهید شد.
تنها زن ایرانی هستم که توانستم از زندان آلصعود فرار کنم
وی بیان میکند: من در سال 1366 به حج مشرف شدم در جمعه خونین سال 1366 در مراسم برائت از مشرکان مجروح و به دست آلصعود اسیر شدم و به لطف خدا تنها زن ایرانی هستم که توانستم از زندان آل صعود فرار کنم و این یکی دیگر از معجزههای زندگی من بود.
این بانوی جانباز میگوید: من در زمان جنگ بیشتر کار پرستاری انجام میدادم و اسلحه به دست نگرفتم اما اگر نیاز بود حتما اسلحه به دست میگرفتم و دوشادوش برادران رزمنده از کشور دفاع میکردم.
اولین نسخه کتابم را به مقام معظم رهبری تقدیم کردم
بتول خورشاهی در خصوص کتاب «راهی برای رفتن» می گوید: این کتاب مربوط به خاطرات بنده بر اساس واقعیات است، آنچیزی که برایم اتفاق افتاده و به چشم خودم دیدهام در این کتاب روایت شده است. نویسنده این کتاب مریم عرفانیان است که چهارم مهر 1397 اولین نسخه این کتاب را به مقام معظم رهبری تقدیم کردم و به ایشان گفتم آقاجان من جانباز آلصعودم، ایشان با تعجب گفتند: آلصعود؟ گفتم؛ بله آقاجان، مجدد گفتم؛ من در جزیره مجنون هم بودهام، ایشان فرمودند: جزیره مجنون هم بودهای؟ به ایشان عرض کردم بله آقاجان. هنوز هم هر لحظه که احساس کنم بهحضور من نیاز است، من هستم.
بانوان، دخترانی تمدنساز پرورش دهند
بانوی جانباز نیشابوری در خصوص وظیفه بانوان در خانواده و اجتماع بیان میکند: بانوان وظیفه سنگینی دارند چرا که بهگفته امامخمینی(ره) «از دامن زن مردم به معراج میرود» بنابراین زنان وظیفه سنگینی در خانواده و اجتماع بهدوش دارند. همانطور که در زمان جنگ بانوان نیز در پشت جبهه حضور فعالی داشتند، امروز نیز جامعه به حضور بانوان نیاز دارد، بانوان باید در مسیر جهاد تبیین حرکت کنند دخترانی تمدنساز پرورش دهند، کسانی که بتوانند در مسیر اسلام و انقلاب قدم بردارند و مبانی دینی را در جامعه پیاده کنند.
انتهای خبر/
- ۱۲ فروردین؛ نماد پیوند اسلام و اراده ملت
- بلاگرها، تریبونی برای فریادهای بیپاسخ غزه
- بزرگترین خط تولید تیرآهن شرق کشور در نیشابور
- جمهوری اسلامی دین و دنیا به ما میدهد
- مرگ خانواده ۴نفره بر اثر گاز گرفتگی
- افتتاح پروژههای تجمیعی شهرک صنعتی خیام نیشابور
- فردوسی پیونددهنده هویت ایران و اسلامی
- معافیتهای مالیاتی حقوق و دستمزد در سال ۱۴۰۴
- انگور بهاره، معجزه گلخانههای خلیلآباد
- مسیر تربتحیدریه به بایگ قربانی کمبودها و کاستیها
- از چالش ناترازی تا الگویی در انرژی خورشیدی
- راهپیمایی مردم نیشابور در حمایت از غزه
- نماز عید فطر در مصلی نماز جمعه سبزوار
- فقر درمانی در نیلشهر تربتجام
- راهپیمایی روز جهانی قدس در تربتحیدریه
- توسعه معادن کلید کاهش وابستگی به نفت
- تعرفه برق در سرخس غیرعادلانه است
- برگزاری نماز سعید عید فطر تربتجام
- مراسم تودیع و معارفه رئیس دانشگاه نیشابور
- تشرف ۵۰هزار زائر خارجی به بقعه امامزادگان طرقبه
- کتابهای کنگره شهدای تربتحیدریه رونمایی شد
- «سپاه» پناهگاه امن ملت ایران و مستضعفان است
- ضرورت پاسداری انقلاب و مقابله با جنگ نرم
- سپاه تبلور نهادی انقلابی در دفاع و سازندگی
- اسلام با فرهنگ جهاد و شهادت عجین است
- بیمارستان سوم نیشابور در آستانه بهرهبرداری
- جایگاه معلم از افتخارات دین است
- دوازدهمین جشنواره دانشگاهی رویش در سبزوار
- فعالیت ۴۰ ساله هفده مرغداری در طرقبه شاندیز
- شاعری که حرفهایش در گوش تاریخ طنینانداز است
- شوراها رکن چهارم نظام هستند
- تبدیل ۱۷۵۰ سند عادی به رسمی در کاشمر
- مردم کاشمر از معاملات غیررسمی اجتناب کنند
- شهدا با جانفشانی مسیر حق را هموار کردند
- امنیت امروز کشور مرهون نیروهای مسلح است
- شهید تازه تفحصشده گناباد پنجشنبه تشییع میشود
- جذب ۳۰ میلیارد تومان تسهیلات اشتغالزایی در بسیج
- الزام مدیران به پیشگیری از مواد مخدر
- پروازهای فرودگاه شهدای گناباد مجدداً آغاز شد
- کتابهای کنگره شهدای تربتحیدریه رونمایی میشود
- ودیعه سنگین، جیب خالی؛ دردهای مستأجران
- پیشبینی برداشت 4000 تن گندم در خواف
- جشنواره ملی شعر انقلاب با حضور شاعران برجسته
- سکوت مسلمانان در مسئله غزه هیچگونه توجیهی ندارد
- تعمیرات اساسی شرکت نفت و گاز شرق
- ضرورت تقویت روایت رسانهای جبهه مقاومت
- کسبوکارهای خرد؛ گروگان فروشگاههای بزرگ
- آغاز عملیات اجرایی ۳۰۰واحد مسکونی کارکنان ارتش سبزوار
- خیر قوچانی ۸۰۰ نهال در روستاهای زادگاهش کاشت
- سکوت در برابر جنایات بشری گناهی نابخشودنی است
- مشاهده بیشتر

