درباره نویسنده
«صبح توس» گزارش میدهد:
مشق «بابا» با خون دل

روز دختر که میشود چند لحظه خود را به جای دخترانی میگذارم که از داشتن پدر محرومند، همانها که ناز و اداهایشان روی دستهایشان میماند چرا که بابایی ندارند تا نازشان را گران بخرد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «صبح توس»؛ از قدیم میگویند که دخترها باباییاند، پس باید بفهمید چه قدر روز دختر برای این جنس لطیف و ظریف مهم است تا مردی به نام پدر آغوش باز کند برای دردانه دخترش.
و امان از روزی که دختری باشد اما بابا نباشد، بابا با باران نیاید، بابا با نان نیاید و بابا آب ندهد.
امروز به سراغ دختری رفتیم که سالهاست از پدر محروم است، او که جز خاطراتی محو از پدرش چیزی در یاد ندارد. ندا سادات موسوی 10 ساله است، او در سه سالگی از داشتن نعمت پدر محروم شد چرا که بابایش، دختر شیرینش را برای دفاع از مسلمانان میبوسد و عزم جنگ میکند و راهی حلب سوریه میشود.
خانهشان گلشهر است، شهری پر از گلهای مدافعان حرم تیپ فاطمیون. اصلا انگار از این محله، گلهای فاطمیون را دستچین کردهاند.
به در منزلشان که میرسیم، عکس شهید سید خداداد موسوی را میبینیم که بر سردر منزل نصب شده است تا هر کس که مهمان این خانه میشود بداند که این خانه صاحبی دارد که نزد خدا روزی داده میشود.
در میزنیم و ندا با چادری سفید بر سر، در را به رویمان میگشاید و با رویی گشاده ما را به درون خانه دعوت میکند.
شیرین زبان و مانند بزرگترها اهل تعارف است. میگوید: فروردین ماه برایمان جشن تکلیف گرفتند و این چادر متعلق به آن روز است و خیلی دوستش دارم.
تنها خاطره از پدری که نیست اما هست
خوب میداند که امروز آمدهام تا در مورد پدرش با او صحبت کنم، پس خودش سر صحبت را باز کرده و میگوید: وقتی کوچک بودم همیشه پدرم موهایم را میبافت و این شاید تنها خاطرهای باشد که از پدرم یادم هست.
خاطراتش را شخم میزند اما چیزی عایدش نمیشود، از او در مورد حال و هوایش در روز پدر و روز دختر میپرسم و او با لبخندی تلخ میگوید: روز دختر و روز پدر همیشه ناراحتم، چون من هم دوست دارم مثل دوستانم به پدرم کادو بدهم یا از او کادو بگیرم اما ته تهش میروم سر مزارشان و سعی میکنم گریه نکنم تا پدرم خوشحال شوند و به عنوان هدیه برای شادی روحششان دعا میکنم.
از ندا میپرسم دوست دارد روز دختر چه هدیهای به او بدهند و او در جواب میگوید: دوست دارم هدیه روز دخترم، دیدار دوباره پدرم باشد تا به ایشان بگویم خیلی دوستشان دارم و همیشه دلم برایشان تنگ میشود.
کاش پدرم جانباز بود اما بود
ندا روز اول مدرسهاش را بر خلاف بسیاری از هم مدرسهایهایش با مادرش رفته است و حتی در روز جشن تکلیفش هم از حضور پدر بیبهره بود، او برایمان از دلتنگیهایش میگوید و ادامه میدهد: جای خالی پدرم خیلی اذیتم میکند، دوست داشتم پدرم جانباز بودند، اما بودند.
او اینها را میگوید و من با خود فکر میکنم که ندا مشق بابا را چگونه نوشت، آیا او با خون دل بابا را مشق کرد؟
او هم مثل همه کودکان دوست دارد دکتر شود اما میگوید: چون مادرم دوست دارند خلبان شوم من هم به این شغل فکر میکنم اما دوست دارم خلبان هواپیماهای جنگی شوم و همچون سردار سلیمانی و پدرم در راه دفاع از حق تلاش کنم.
به عکس پدرش نگاهی میاندازد و میگوید: به پدرم قول میدهم همیشه نمازم را سر وقت بخوانم و حجابم را همیشه حفظ کنم. پس بلند میشود و چادرش را کمی جلوتر میکشد و دوباره مینشیند.
سیده کیمیا موسوی، همسر شهید سید خداداد موسوی است. او در اواخر دهه سوم زندگیاش همسرش را از دست داده است و حالا 36 سال سن دارد. او میگوید: وقتی خداداد میخواست به سوریه برود مانع او میشدم و از او خواهش میکردم نرود اما وقتی دیدم برای رفتن خیلی راغب است کوتاه آمدم.
از او میپرسم چه شد که خداداد رفتنی شد و او در پاسخ میگوید: از شبکه افق مستندی پخش شد راجع به شهدای مدافع حرم، همسرم بسیار متاثر شدند و گفتند من هم میخواهم بروم. آن زمان ما تهران ساکن بودیم پس آمدیم مشهد تا او راهی برای رفتن بیابد. من هم دست روی دست نگذاشتم و از خانواده خواستم که همسرم را راضی کنند که نرود اما همسرم خیلی برای رفتن اشتیاق داشت و دیگر من نیز دل به دلش دادم و برای رفتنش رضایت دادم.
گر نگهدار من آنست که من میدانم
کیمیا فرزند دومش، ابوالفضل را باردار بود که همسرش عزم رفتن میکند اما وقتی عطش شهادت همسرش را میبیند، او را میسپارد به خدا. او میگوید: به خداداد گفتم به خاطر فرزند تو راهیمان نرو اما او گفت گر نگهدار من آنست که من میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد، پس من هم دل به دل او دادم و به رفتن او راضی شدم.
او با عکسهای همسرش حرف میزند و معتقد است که مرد خانهاش زنده است و صدای او را خوب میشنود و حتی دستشان را در روزهای سخت میگیرد. او میگوید: وقتی ندا نگران نمره یا چیزی است و با من حرف میزند، به او میگویم من شاید کاری از دستم بر نیاید اما پدرت دستش حسابی باز است، برو و با او در میان بگذار.
وقتی ابوالفضل به دنیا آمد، پدرش ماهها بود که به شهادت رسیده بود، به همین خاطر خیلی حس ناب پدر داشتن را لمس نکرده است تا بیتابی کند. اینها را همسر شهید موسوی میگوید و ادامه میدهد: روز پدر دخترم و پسرم گریه میکنند و من نیز پا به پای آنها میبارم و بعد برای اینکه آرامشان کنم به آنها میگویم من برای شما هم پدر هستم و هم مادر.
سوال بیجواب فرزند شهید از مادرش
او از بیتابیهای دخترش ندا برایمان میگوید و بیان میکند: ندا همیشه بهانه پدرش را میگیرد و میگوید چرا همه پدر دارند و من ندارم و بعد از من میپرسد چرا اجازه دادم همسرم به سوریه بروند. و این سوالی است که جواب دادن به آن برای من بسیار سخت است.
همسر شهید میگوید: خداداد به همراه شوهر خالهام به سوریه اعزام شد و 10 روز در حلب جنگید اما اجل بیشتر از این به او امان نداد و اوایل تیرماه 1395 به فیض شهادت نائل شد اما بعد از 50 روز و در 25 مرداد ماه همان سال پیکرش را به ایران آوردند چرا که منطقه در محاصره داعش بود.
حرفهای تند تیز، مانند ترکش
برخی از حرفها مانند ترکشهایی ریز جان انسان را خدشه دار میکنند و کیمیا موسوی، همسر شهید نیز از این ترکشها بی نصیب نبوده است. او میگوید: خیلیها به من میگویند که همسرم برای پول رفته است اما توجیه کردن کسی که نمیخواهد بفهمد مثل بیدار کردن کسی است که خود را به خواب زده، همین قدر سخت، همان قدر محال.
با شهادت سردار سلیمانی، استخوانم خرد شد
او میگوید: روزی که خبر شهادت همسرم را به من دادند، کمرم شکست اما روزی که خبر شهادت سردار سلیمانی را شنیدم تمام استخوانهایم خرد شدند به این دلیل که همیشه به ندا میگفتم سردار سلیمانی برای همه فرزندان شهید مانند پدر هستند و با شهادت سردار، فرزندانم، باری دیگر طعم یتیم شدن را چشیدند.
گزارش از سعیده حیهدر
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- وصیتنامه شهید ناصرالدین باغانی
- خواندن نماز لیله الدفن برای شهدای خدمت
- یوم السجاد قوچان، اثبات ارادت به یادگار کربلا
- دستگیری سلطان عینک خاورمیانه در طرقبه شاندیز
- برگزاری قرعهکشی مسکن ملی کاشمر در دهه فجر
- وصیتنامه شهید محمود کاوه
- «ویرانی» قطب صنعت چوب شمال شرق کشور است
- استخر دانشآموزی قوچان افتتاح میشود
- مهآبادی سرپرست فرمانداری تربتجام شد
- پس از نوریزاده چه کسی فرماندار سرخس میشود؟
آخرین اخبار
- انسجام ملی کلید مقابله با اسرائیل است
- بازگشت ۷۷۲ هزار مهاجر غیرمجاز افغانستانی به کشورشان
- رهبریِ حکیمانه کلید پیروزی ملت ایران بود
- بصیرت، مهمترین عامل بازدارنده در مقابل دشمن است
- افزایش ۹۰ درصدی اعتبارات عمرانی در بردسکن
- مظهر اجرای تبری، مسئله «مرگ بر آمریکا» است
- شگردهای دشمن برای توقف پیشرفت ایران ناکام است
- جنگ تمام نشده، شیوه آن عوض شده است
- دشمنی با آمریکا اصل خدشهناپذیر ملت است
- جنگ ۱۲ روزه؛ تقابل تفکر مقاومت با وادادگی
- مشاهده بیشتر