
درگذشت حاج رجبعلی دهنوی پدر بزرگوار شهیدان والامقام علیاکبر، حمید و حسین دهنوی بهانهای شد تا برای عرض تسلیت خدمت خانواده ایشان برسیم و همین نقطه آغاز این گزارش شد.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «صبح توس»؛ در میان کوچههای قدیمی مشهد و محله پایین خیابان وارد خیابان شهید «حسنی کارگر» میشویم. کوچههای آشتی کنان را یکی پس از دیگری پشت سر میگذاریم و به کوچهای میرسیم که مزین به نام برادران شهید دهنوی است.
خانهای کهنسال در دل تاریخ محله عیدگاه
بر سردر خانه عکس پنج شهید نصب شده است، شهدایی که مجموع سنشان به یک قرن نمیرسد اما قرنهای پس از خود را متحول کردهاند و نامشان همواره در دل تاریخ به یادگار خواهد ماند و حالا ما با لنز دوربینمان خانه موزه این شهدا را ثبت میکنیم برای آیندگان.
زنگ در خانه را میزنم و فاطمه دهنوی، خواهر شهدای دهنوی در را برایمان باز میکند و با رویی گشاده ما را به درون خانه دعوت میکند.
از در که وارد میشویم معماری این خانه قدیمی ما را مبهوت میکند. حیاطی بزرگ که دور تا دور آن اتاقهایی در دو طبقه جا خوش کردهاند. در دل این حیاط، حوضی با کاشیکاریهای آبی، درست زیر درخت تاکی قرار دارد. گویی فردی با دقت هر چه تمامتر نقاشی کشیده است.
جعفر دهنوی، برادر شهدا به استقبالمان میآید و از خاطرات خوشش در این خانه میگوید و همزمان حیاط را آبپاشی میکند تا عطر بهشت بپیچد در این دوکوهه.
به سمت موزه شهدا که در طبقه بالا قرار گرفته است میرویم. پلههایی قدیمی که بزرگ مردانی بر روی آن گام نهادهاند و دفتر خاطراتی است برای خودش.
عکس شهدا که برگی از خاطرات خانواده دهنوی است بر روی دیوار خودنمایی میکند، با دقت هر چه تمامتر آنها را نگاه میکنم که فاطمه خانم با سینی چای در دست، وارد میشود و میگوید اول فروردین سال ۱۳۸۱ بود که رهبر معظم انقلاب به خانهمان آمدند و آنجا نشستند؛ این را میگوید با انگشت به دیواری اشاره میکند که سه طاقچه بر روی آن جا خوش کردهاند.
فاطمه دهنوی کنارمان مینشیند، عطش گفتن دارد، دوست دارد خانوادهاش را که مایه مباهات انقلابند را برای ما معرفی کند، پس میگوید: که ۱۴ خواهر و برادر بودیم، چهار تای آنها در کودکی به رحمت خدا رفتهاند و سه برادرم نیز در دوران انقلاب و هشت سال جنگ تحمیلی به مقام رفیع شهادت نائل آمدند.
۱۰ منهای ۷ معادله جنگ را بر هم زد
او اسامی خواهر و برادرانش را به ترتیب برایمان میگوید: علیرضا، محمد، حمید، جعفر، موسی، علی اکبر، جواد، حسین، فاطمه و زهرا.
او میگوید و من در دل پدر و مادرشان را تحسین میکنم که با وجود این تعداد فرزند، در تربیت فرزندانی انقلابی سنگ تمام گذاشتند و نهال فرزندانشان را به درختی تنومند بدل کردند که هر کدام ثمراتی در دل انقلاب داشتند.
خواهر شهدا برایمان تعریف میکند که موقع شهادت علی اکبر 4 سالش بوده است و علی اکبر در حادثه 9 دی سال 1357 در سن 13 سالگی به مقام رفیع شهادت رسید.
بدون اینکه خم به ابرو آورد از شهادت برادر دومش برایمان تعریف کرده و میگوید: موقع شهادت حمید ۱۲ سال داشتم. او در ۳ تیر سال ۶۲ و در عملیات والفجر ۳ به شهادت رسید.
کمی مکث میکند، عینکش را از روی چشمانش بر میدارد و خیلی محو، خاطراتش را زیر و رو کرده و بیان میکند:موقع شهادت حسین در دوره دبیرستان تحصیل میکردم. این برادرم در اسفند ماه سال ۱۳۶۶ و درست قبل از عملیات مرصاد به شهادت رسید.
خاطرات در قلب لایلای
حافظهاش خوب است اما معتقد است بیشتر خاطراتی که از برادرانش دارد را مدیون مادرش است که هر شب لا به لای لالاییهای شبانهاش، قصه برادران جوان و نوجوانش را تعریف میکرد که در کوران جنگ، دل به دریا زدند و از خاک پاک میهنشان جانانه دفاع کردند.
خانواده دهنوی تنها ۳ شهید را تقدیم نظام و انقلاب نکردهاند، آنها در روزهای جنگ رشد و نمو یافتهاند و خوب یاد گرفتهاند که حق را باید از ظالم ستاند. فاطمه دهنوی میگوید: برادر بزرگم علیرضا جانباز ۴۰ درصد است و در کربلای ۵ مجروح شد، برادر دیگرم موسی نیز جانباز ۲۰ درصد است و سال ۶۶ مجروح شد.
هماهنگی پدر و مادر، نقطه عطف خانواده
به خانم دهنوی میگویم چه قدر برای پدر و مادرتان سخت بوده است که پنج فرزندشان را راهی جبهه کنند، اما خواهر ۳ شهید و ۲ جانباز با اقتدار از دل قوی و ایمان قویتر پدر و مادرش میگوید و ادامه میدهد: پدر و مادرم خلق و خویی خاص داشتند و از لحاظ اعتقادی با هم هماهنگ بودند و همین موجب پیشرفت اعضای خانواده شد. مادرم همواره در روضههای امام حسین(ع) شرکت میکردند و همه مطالبی که در روضهها بیان میشد را برای فرزندانشان تعریف میکردند.
او میگوید: ما خواهرها و برادرها به واسطه تلاشهای مادرم با روحیه مذهبی رشد و نمو یافته بودیم به همین خاطر با شروع انقلاب اولین برادرم خودجوش در تظاهرات شرکت میکرد و برعلیه حکومت شاهنشاهی شعار میداد.
فاطمه گذشتهها و خاطراتش را تورقی می زند و بیان میکند: مادرم بسیار پیگیر صحبتهای امام خمینی(ره) بودند همواره با صحبت، تشویق و ایجاد انگیزه ما را به سمت و سوی انقلاب سوق میدادند.
مادرم مشوق برادرانم بود
او که قدرت را از مادرش به ارث برده است، با قدرت ادامه داده و میگوید: بعد از اینکه برادر اولم به شهادت رسید و جنگ آغاز شد، مادرم فرزندانش را تشویق میکرد که به جنگ بروند و از انقلاب دفاع کنند و همواره به برادرانم میگفت حالا که امام خمینی(ره) فرمودند که برای دفاع از مرز کشور و برای اینکه دشمن وارد کشورمان نشود باید لباس رزم بپوشیم نباید در خانه بنشینید و همه شما باید به جنگ بروید.
فاطمه حالا کمی بغض میکند، بغضی از سر دلتنگی برای مادری که درس ایثار را برای جهان مشق میکرد. او ابراز میکند: وقتی برادر دومم شهید شد خیلی از آشنایان مادرم را سرزنش میکردند و میگفتند چون مادر من فرزند زیاد دارد برایش مهم نیست بچهها به جبهه بروند آخر مادرم در مراسم خاکسپاری برادرانم جزع و فزع و بی تابی نمیکرد چون میگفت من غم از دست دادن فرزندم را در خود نگه میدارم تا دشمن شاد نشویم زیرا شهادت فرزند من افتخار است و همه فرزندانم را فدای انقلاب و رهبر معظم انقلاب میکنم و به حق باید گفت که این باور قلبی مادرم و پدرم بود.
او از سومین برادر شهیدش حسین میگوید و بیان میکند: برادرم حسین از آن نوجوانهای شر و شیطان بود و دوستان هم محلهایاش هم خیلی اهل انقلاب نبودند و بیشتر اهل تفریح بودند و از آنجا که خط فکریشان متفاوت با اعضای خانواده بود، مادرم بسیار نگران بودند و انرژی بیشتری برای این برادرم میگذاشتند.
حرفی که حسین را حسینی کرد
خواهران شهیدان دهنوی به نقش مهم مادر در ایجاد انگیزه در فرزندان اشاره کرده و میگوید: یک روز مادرم به حسین گفت دوست نداری با صاحب اسمت محشور شوی و همان جا در دل برادرم حسین، نوری روشن شد و گفت من از خدا میخواهم و همین باعث شد حسین برای اعزام به جبهه ثبت نام کند و چون دو برادرش قبلا شهید شده بودند اجازه نمیدادند اما خودش پافشاری کرد و رفت و همان جا متحول شد.
شوخی شوخی رفت، جدی جدی برنگشت
او معتقد است سیر تحول روحی حسین را از نامههای او میتوان فهمید چرا که نامه اول نامهای عاشقانه برای خانواده بود اما نامه دوم عارفانه بود. این را گفته و بیان میکند: برادرم حسین شوخی شوخی به جبهه رفت اما برایش جدی شد و دچار تحولی عظیم شد و در آنجا ماند و 45 روز بعد خبر شهادتش را به ما دادند.
او نقطه عطف خانواده انقلابیاش را محبت مادر و پیگیریهای او میداند و اظهار میکند: مادرم در کنار نکات تربیتی که برایش مهم بود که رعایت کنیم همواره سعی میکرد با محبت، بچهها را در خانه نگاه دارد و به نظرم اگر محبت نباشد نمیشود فرزندان را به سمت اعتقاد درست راهنمایی کرد چرا که اصلا نمیشود با زور اعتقادی را به فرزندان تحمیل کرد.
فاطمه ادامه میدهد: پدر و مادرم هیچ گاه ما را مجبور به کاری نمیکردند و به عکس همواره اختیار را به خودمان میدادند اما به صورت منطقی برایمان راه و چاه را شرح میدادند تا در نهایت خودمان انتخاب کنیم.
او به اهمیت حال و هوا و فضای خانواده اشاره کرده و بیان میکند: برادرانم وقتی میدیدند مادرم با دیدن صحنههای جبهه و یا در روضه امام حسین(ع) اشک میریزد تحت تاثیر قرار میگرفتند. ایشان برای اینکه ما را با ائمه اطهار(ع) مأنوس کند از همان دوران کودکی ما را به روضه امام حسین(ع) میبرد و برای اینکه حوصلهمان سر نرود کلی سرگرمی به همراه میآورد.
مادر شهدای دهنوی سال ۸۸ به رحمت خدا رفتهاند و سال ۹۴ خانه شهدای دهنوی تبدیل به موزه شد که این حاصل تعامل شهرداری با خانواده است.این را فاطمه دهنوی میگوید و ادامه میدهد: به خاطر سه برادر شهیدم مسئولان بسیاری به خانهمان میآمدند به همین خاطر بنا شد که این خانه را تبدیل به موزه کنیم. البته پدرم خیلی مشوق بود چرا که اعتقاد داشتند به مردم باید اطلاع رسانی شود که در این خانه رزمندهها رفت و آمد میکنند و از قدیم الایام و در زمان جنگ این خانه پایگاهی برای انقلابیون بوده است.
او ادامه میدهد: پدرم عکس شهدا را به دیوار زده بود و به همه مهمانان اصرار میکرد که از عکسها بازدید کنند تا به آنها بگوید که جوانان این مرز و بوم برای اینکه انقلاب پا برجا بماند خیلی زحمت کشیدهاند و جانفشانیهای بسیاری کردهاند.
از خواهر شهدای دهنوی درباره خاطره دیدارش با رهبر معظم انقلاب میپرسیم. چشمانش برقی میزند و با شوق برایمان تعریف کرده و میگوید: شبی به خانهمان آمدند و گفتند فردا شب از روایت فتح میخواهیم به دیدن خانواده بیاییم. فردا شب طبق روال هر سهشنبه شب که دعای توسل برگزار میشد، همه دور هم جمع بودیم که دو نفر آمدند و همان جا ما فهمیدیم که ماجرا چیز دیگری است.
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم...
فاطمه ادامه داده و بیان میکند: رهبر معظم انقلاب که آمدند پدرم یک طرفشان و مادرم طرف دیگرشان نشستند، فضا بر ما بسیار غالب بود چرا که قبل از آمدن حضرت آقا میخواستیم مسائل بسیاری را مطرح کنیم اما آن لحظه همه ما زبانمان قفل شده بود. پدرم آن موقعها درگیر یک مشکلاتی بودند اما لحظهای که آقا گفتند الان چه کار میکنید و آیا حرفی برای گفتن دارید، پدرم تنها پاسخ دادند ما غیر از سلامتی شما چیزی نمیخواهیم و هیچ کس هیچ مشکلی را مطرح نکرد و همه فقط گوش میدادند. او زمزمه میکند گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم، چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی.
حاج آقای دهنوی، پدر سه شهید راننده کامیون بودند و کارخانه سیمان بار میبردند. فاطمه در وصف پدرش میگوید: مهمترین مسئلهای که پدرم بسیار به آن اهمیت میدادند، نان حلال بود.همچنین ایشان همواره به پاک بودن، پاک زندگی کردن، صادق بودن با مردم، توجه به بیت المال و ارتباط و توسل به ائمه اطهار(ع) بسیار تأکید میکردند.
او میگوید: پدر و مادرم اهل نیشابور بودند، پدرم در دوران کودکی پدر و مادرش را از دست داده بود و با شاگردی در اتوبوسهای مسافربری زندگیاش را اداره میکرد. وقتی هم که به مشهد آمد شبها در قهوهخانهها میخوابید. زمان شاه اغلب راننده کامیونها و گاراژدارها از لحاظ فرهنگی خیلی سالم نبودند اما پدرم در سن نوجوانی با وجود اینکه در محیط ناسالمی حضور داشت، همواره پاک زندگی کرد.
او بر تقوای پدرش تأکید کرده و ابراز میکند: پدرم حتی بار را به خریداری که اهل خلاف بود تحویل نمیداد چون اعتقاد داشتند که اینگونه در کار خلاف آن فرد شریک میشوند.
تضعیف کفر با حضور گسترده در انتخابات
فاطمه دهنوی بیان میکند: پدر من در اوج بیماریشان که در بیمارستان بستری بودند، وقتی متوجه شدند که ۱۱ اسفند و روز انتخابات است به من گفتند بروم یکی را بیاورم که بتوانند رای داده و در انتخابات شرکت کنند چرا که معتقد بودند با حضور گسترده مردم در انتخابات، اسلام یاری میشود و در مقابل جبهه کفر تضعیف میشود.
او به نقش مهم و موثر زنان در جامعه اشاره کرده و اظهار میکند: رهبر معظم انقلاب جمله زیبایی دارند که در ذهن من حک شده است. ایشان میفرمایند: « در جمهوری اسلامی، هرجا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است.» بنابراین ما باید ببینیم که در جایگاه خودمان چه نقشی میتوانیم ایفا کنیم که یاریگر انقلاب باشیم. یک خانم خانهدار با حفظ و تحکیم بنیان خانواده و فرزندآوری به انقلاب خدمت کند و شما با قلمتان و دیگری با جفت کردن کفشها و حتی شستن استکان. هر کس به نوعی باید خادم نظام باشد.
نفسی راحت بعد از عملیات وعده صادق
خواهر شهدای دهنوی خاطره روزی که خبر عملیات وعده صادق را شنید را اینگونه برایمان تعریف میکند: وقتی خبر این عملیات بزرگ سپاه را شنیدم بغض گلویم را گرفت و احساس کردم حالا یک نفس راحت میکشم چرا که همواره مردم غزه و جبهه اسلام مظلوم واقعی میشد و حالا ایران با اقتدار پاسخ ظلم اسرائیل را داد البته وقتی خانواده شهدا واقعا آرام میگیرند که اسرائیل به کل از صحنه جهان محو شود.
گفتگوی ما با فاطه خانم دهنوی تمام میشود که جعفر دهنوی، فرزند چهارم خانواده شهیدان دهنوی وارد اتاق میشود. همزمان با ورود او صدای نقاره خانه از سمت حرم مطهر رضوی نیز بلند میشود و من با خود به این میاندیشم که شاید همین قرابت به آستان مقدس هشتمین اختر تابناک امامت بود که این خانواده چنین برگزیده شدند.
خانه موزه شهیدان دهنوی، سندی گویا برای انقلاب اسلامی
آقای دهنوی میرود آن اتاق دیگر موزه مینشیند، شاید میخواهد هیچ جای این موزه از قلم نیافتد. با او سر صحبت را باز کرده و درباره پدر از او میپرسم و او پیش از اینکه پاسخ ما را بدهد خوش آمد گفته و ادامه میدهد: به بیت شهدا خوش آمدید. این لفظی است که پدر بزرگوارم معمولا برای خانه استفاده میکردند و هرگاه کسی به خانه میآمد این را میگفتند. به نظر من این خانه علاوه بر اینکه بیت الشهداست، سندی گویا برای انقلاب اسلامی است.
او که سی و پنج سال محضر پدر و محضر مادر را بیش از هشت سال درک کرده است، بیان میکند: زندگی ما را دو چیز تحت تاثیر قرار داد. اولین چیز بخش مبارزاتی مادر و پدرم است که این را مدیون امام عظیم الشانمان، آقا امام خمینی(ره) هستیم که به همه ما با لسان ساده زیستی و ساده گویی خودش، بینش سیاسی داد. مبارزه با ظلم جزو سیره انبیا است چرا که همه انبیا و ائمه اطهار(ع) بخش اعظم زندگیشان را به استکبارستیزی پرداختند.
جعفر دهنوی که حالا مسئول ستاد بازسازی عتبات عالیات سامرا است، دومین نکته مهم و تاثیرگذار در زندگیاش را تربیت پدر و مادرش میداند و ادامه میدهد: پدر و مادرم همواره تربیتی دین محور داشتند و در زمان بازیگوشیمان مادرمان ما را پرورش داد و جمع و جور کرد چرا که آن وقتها محدوده پنج راه پایین خیابان و میدان اعدام معرکه و ملقمهای بوده است اما مادرمان با تربیتی صحیح ما را با دین آشنا کرد.
صدایش لا به لای صدای نقاره خانه گم میشود، گویی گلدستههای آستان مقدس ولی نعمتمان، ایستادهاند و برای مادر و پدر شهیدان دهنوی دست میزنند که چنین دست گلهایی را پرورش دادند و آنها را دو دستی تقدیم انقلاب کردند.
او ابراز میکند: پدرم همواره ما را به تقوا و دین داری تذکر میداد و همین تذکرهای او بود که در زمان طاغوت ما را نجات داد اجازه نداد دچار انحراف شویم.
آقای دهنوی که خودش چهار فرزند دارد میگوید: این تفکر که میگویند فرزند کمتر زندگی بهتر اشتباه است و اصلا با دین ما سنخیت ندارد. آن زمانها ما نان و ماست میخوردیم و قانع بودیم و نتیجه اش شده است این که در حال حاضر همهمان در زندگی خدا را شکر میکنیم.
او به مبارزات سیاسی و فرهنگی خانواده اشاره کرده و اضافه میکند: این خانه که حالا موزه شهدا شده است، نمونهای از مبارزات فرهنگی است. این خانه به قول پدرم دوکوهه شهدا است، اینجا محلی است که بسیاری از رزمندگان از داییام که آن زمانها ارتشی بود، آموزش دفاع شخصی و نظامی دیدهاند. آن زمانها هر کس از از اهالی نیشابور میخواست به جبهه برود حتما یکی دوشب اینجا میماند.
فکر میکنم آقای دهنوی دلبستگی عجیبی به مادرش دارد، آخر تمام حرفهایش بوی مادرش را میدهد و از هر چه که میگوید، عاقبت ختم به مادرش میشود. و این چه زیبا خاتمهای است.
در تربیت فرزندان، اشک سلاح مادر بود
او به نقش مهم مادرش در تربیت ۱۰ فرزند اشاره کرده و بیان میکند: مادرم صد درصد در تربیت فرزندان نقش داشت.گاهی مادرم برای تربیت ما از سلاح اشک بهره میبرد و با گریه به ما میگفت که اگر خدا نماز نخوانیم گلایهمان را به امام رضا(ع) میکند.
آقای دهنوی با قاطعیت، عزم و ایمانی راسخ میگوید: ما کودتا نکردیم، انقلاب کردیم و انقلاب ما انقلاب فرهنگی بود، طوری که مردم بیدار شدند. امام آمدند و مردم را آگاه کردند.
او خاطرهای از برادرش حسین را به عنوان شاهد مثال برایمان تعریف کرده و بیان میکند: حسین ما در عین جوانی عاشق جبهه میشود و زمانی که تیربار کار میکرد و یک به یک بچهها را گلوله باران میشدند، خودش را فدا کرده و با آرپیجی میرود که تیربار را خاموش کند.
دنیا رحِم آخرت است
مادر ۹ ماه فرزندش را در رحمش نگاه میدارد اما وقتی به دنیا میآید میداند که این دنیا، رحم آخرت است، اینها را جعفر دهنوی در وصف مادرش میگوید و بیان میکند: پدر و مادرم هیچ وقت شهادت و مرگ را خاتمه زندگی نمیدانستند بلکه آن را تکامل زندگی میدیدند.آنها معتقد بودند که فرزندانشان را خدا داده است و هر گاه بخواهد، آنها را باز پس میستاند.
او میگوید: پدر و مادرم خودشان زمینه رفتن ما را به جبهههای حق علیه باطل هموار میکردند و این به معنای سیر شدن از فرزندانشان نبود.
بیتی از سعدی را زمزمه وار میخوانم: « در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن، من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود»
پوست کلفت نبود، میخواست دشمن شاد نشود
برادر شهیدان دهنوی در حالی که اشک در گوشه چشمش جا خوش کرده است و میکوشد فرو نریزد، برایمان خاطرهای از مادرش تعریف کرده و ادامه میدهد: مادرم میگفت بارها در روضهها شنیده بودم که دوستان و آشنایان پشت سرم میگفتند که این مادر چه قدر پوست کلفت است و با وجود اینکه بچه دومش هم شهید شده است، ککش نمیگزد. این در حالی است که مادرم همواره میکوشید مقابل چشم دشمنان خم به ابرو نیاورد.
او به عملیات وعده صادق اشاره کرده و میگوید: زمانی که این عملیات انجام شد ما به عنوان خانواده شهید فکر کردیم نوروز آمده است و وعده ظهور آقا امام زمان(عج) دارد محقق میشود.
اقامه نماز در مسجدالاقصی، آرزوی شهدا است
آقای دهنوی ادامه میدهد: نظام جمهوری اسلامی بر مبنای شیعه پایه گذاری شده است به همین خاطر چند روز قبل از عملیات، دنیا و مردم را خبر میکند تا مکانهای نظامی دور بمانند. از سوی دیگر همه کشورهایی که در ظاهر با ما دوست هستند به اسرائیل کمک میکنند موشکهای ما را بزنند اما وعده خداوند متعال باید محقق شود و آن وعده نابودی صهیونیست و نابودی اسرائیل است. امیدواریم که در زمان حیات ما نابودی اسرائیل محقق شود که مردم فلسطین غزه و روح شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی شاد شود چرا که یکی از آرزوهای شهدای ما این بوده است که در فلسطین و در مسجدالاقصی نماز بخوانند.
قصد رفتن میکنیم، خواهر و برادر شهید به بدرقهمان میآیند. صدای اذان در پیچ و تاب درخت تاک میپیچد، برگ درختان با شنیدن صدای آسمانی اذان سماع میآفرینند.
مقابل در خروجی که میرسیم از خانم دهنوی میپرسم شما که سه برادر شهید دارید، پس این دو شهید بزرگوار دیگر که هستند؟
او میگوید: علی و عباسعلی دهنوی دو پسرداییام هستند.
آقای دهنوی ادامه میدهد: مادرم و برادرش پنج شهید و سه جانباز را تقدیم انقلاب کردند.
خداحافظی میکنیم و دوباره از همان کوچه پس کوچههای آشتی کنان باز میگردیم اما دلمان در گوشهای از آن حیاط، که حیات در آن جاری است جا مانده است.
انتهای خبر/
- کارخانه شیشه تربتجام پروژهای بدون تاریخ پایان
- افتتاح ساختمان و استقلال ساختاری کمیته امداد میانجلگه
- گلزار شهدای قوچان عطرافشانی شد
- کشتی با چوخه نیازمند ساختار تشکیلاتی برای توسعه
- چراغ ۷۰ محفل قرآنی در خلیلآباد روشن شد
- خروش مردم مشهد در گرامیداشت شهدای مقاومت
- طلا، دلار و سهام در رقابت تنگاتنگ
- سفر وزیر ورزش و جوانان به گناباد
- زورخانهها مراکزی برای حفظ سنتهای ملی هستند
- نسبت به مقابله با تهدید نرمافزاری وظیفه داریم
- آقای فرماندار؛ ورزش تربتجام را دریابید
- انسجام مدیران اجرایی برای حل مشکلات کشور
- ادعای آمریکا برای مذاکره فریب افکار عمومی است
- آمریکا به دنبال تحکم، سلطهگری و قدرتنمایی است
- تضعیف نیروی انتظامی؛ خطر جدی برای امنیت ملی
- تاثیرات معنوی و علمی روزه بر بدن انسان
- تهدیدهای ترامپ علیه غزه بیاعتبار است
- دفع توطئه منافقین در حادثه اخیر دانشگاه تهران
- نصرالله، نماد ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی است
- چند دستگی و تقابل برای سرخس سَم است
- دستگیری باند سرقت کابل برق در خواف
- اهدای دستگاه غربالگری بینایی به بهزیستی خواف
- تغییرات بنیادی از طبیعت نو به دلهای نو
- جاذبههای تاریخی خواف میزبان گردشگران خارجی
- اهدای ۳۵۰۰بسته معیشتی به نیازمندان سبزواری
- سوخترسانی بدون وقفه در جنوب خراسان رضوی
- رمضان؛ تحول آفرینی در بعد فردی و اجتماعی
- حال و هوای بازار شب عید در کاشمر
- نیشابور زیبا آماده استقبال از مسافران نوروزی
- کشف ۴۶هزار عدد مواد محترقه غیرمجاز در طرقبهشاندیز
- قرآن مونس و راهنمای زندگی در مسیر سعادت
- برپایی جشن برای ۱۳۰ روزه اولی صالحآبادی
- تلاقی شبهای قدر و نوروز، فرصتی برای خودسازی
- انجام ۱۷۴ عملیات امدادی در سالجاری
- برگزاری بازارچه اقتصاد مقاومتیو مشاغل خانگی در نیشابور
- پذیرش FATF در مبادلات اقتصادی کشور تأثیری ندارد
- انس با قرآن، نیاز هر مومن
- فرصتی برای پیوند سنتهای ملی و باورهایدینی است
- ۱۶ تن آرد برای نوروز کاشمر توزیع شد
- آجیل دیگر کالای لوکس محسوب نمیشود
- استفاده از نشاندار کردن مالیات برای تکمیل پروژهها
- احیای شبهای قدر در گلزار بهشت رضا(ع) مشهد
- آزادی ۱۰ زندانی جرائم مالی غیرعمد در گناباد
- برگزاری ۱۵۰۰ محفل قرآنی در ماه رمضان نیشابور
- رقابت ۳۶ تیم در مسابقات فوتسال جامرمضان نیشابور
- شهدا؛ الگوهایی برای ایستادگی و جانفشانی هستند
- اتمام مسابقات والیبال گناباد با قهرمانی ایوا
- شرکتها در تسویه مطالبات پرسنل تسریع کنند
- برنامه دشمن بیگانهسازی روحانیت شیعه و سنی است
- پیگیر وضعیت نهضت مسکن ملی طرقبه هستیم
- مشاهده بیشتر

