رسول اکرم (ص‌): حق را بگو و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت گری نهراس.
پنج‌شنبه 1403/09/01 Thursday - 2024 21 November الخميس ، 19 جمادى الأول ، 1446
ساعت
1403-08-05 12:32 شماره خبر : 9198 https://sobhtoos.ir/short/VMl0P 0
پرونده «دور از نزدیک»؛

مرسدس گنزالس اهل آمریکا است، او در دل غرب حقیقت را در قلب اسلام یافت و به دین مبین اسلام و به مذهب شیعه پیوست و این‌گونه او زهرایی شد.

به گزارش خبرنگار گروه زنان و خانواده پایگاه خبری تحلیلی «صبح توس»؛ در خانواده مذهبی کاتولیک رشد کرده و تربیت یافته بود، می‌گوید در کلیسا بزرگ شده و همواره در بند حقیقت بوده است و این موجب نشد که چشمانش را بر روی حقیقت ببندد و با تعصبات کورکورانه، حق را زیر پا بگذارد.

پدرش را در کودکی از دست داده بود و با مادر، خواهر و برادرش در لس‌آنجلس کالیفرنیا زندگی می‌کرد همان جا که شاید مدینه فاضله خیلی‌ها باشد اما او عاشق شد، نه از آن عشق‌ها که چشم را کور و گوش را کر می‌کند، بلکه از آن عشق‌هایی که چشم دل را می‌گشاید تا حقیقت را بدون هیچ حائل و لفافه‌ای ببینند.

او عاشق شد و عشق، او را از دل غرب، به قلب خاورمیانه، یعنی «ایران» کشاند. مرسدس گنزالس که همه او را به نام زهرا گنزالس می‌شناسند زنی است که نه به واسطه ازدواج و نه به اجبار بلکه با جان و دل اسلام را پذیرفته و تمام سختی‌های این عشق را به جان خریده و از آن سر دنیا آمده است تا در ایران که کشوری شیعی است نفس بکشد، زندگی کند و فرزندانش در این مرز و بوم رشد کنند و پرورش یابند.

او از روزهای کودکی‌اش می‌گوید؛ از آن روزها که در خانه مادربزرگش، درست کنار کلیسایی زندگی می‌کرد. از روزهایی برایمان تعریف می‌کند که شنبه‌ها و یک‌شنبه‌ها صبح تا شام در کلیسا بود اما وقتی به حقیقت اسلام پی برد، بچه مسجدی و هیئتی شد.

سال‌هاست که ایران زندگی می‌کند، فارسی را بسیار خوب و سلیس حرف می‌زند اما لهجه‌اش نشان‌دهنده سال‌های دوری است که در آمریکا می‌زیسته.

او در خانواده مذهبی مسیحی بزرگ شد و از آنجا که پدرش فوت کرده بود، با مادربزرگش زندگی می‌کرد به مدرسه غیرانتفاعی کاتولیک‌ها می‌رفت. 

مادر نخستین عضو خانه که دل به اسلام سپرد

او از مادرش می‌گوید که نخستین فرد در خانواده بود که به دین مبین اسلام مشرف شد. زهرا گنزالس بیان می‌کند: مادرم در دانشگاه با خانمی ایرانی آشنا شد و او اسلام را به مادرم معرفی کرد و مادرم بعد از تحقیق اسلام را پذیرفت و دینش را تغییر داد.

تنها چهار سال سن داشت که تغییرات مادر را متوجه شد با این حال مادرش هیچ‌گاه صریحاً راجع‌به دین اسلام صحبت نکرد بلکه در قالب داستان برای‌شان از پروردگار یگانه‌ای تعریف کرد که نه فرزند دارد و نه فرزند کسی است.

مادرش تغییر دینش را علنی نکرده بود و حتی مراسم‌های شنبه و یک‌شنبه کلیسا را نیز شرکت می‌کرد، این‌ها را گنزالس می‌گوید و ادامه می‌دهد: وقتی مادرم مسلمان شد، حجاب نداشت و حتی به خانواده‌اش نگفت که دینش را تغییر داده است چرا که مادر بزرگم نسبت به دینش و کلیسا بسیار متعصب بود.

او خاطرات گذشته را زیر و رو کرده و با لبخندی که بر روی لبانش نقش بسته است، بیان می‌کند: خاطرم هست وقتی مادرم نماز می‌خواند، ما فکر می‌کردیم که او در حال ورزش است و یا در ماه مبارک رمضان ما متعجب می‌شدیم که چرا مادرم در طول روز غذا نمی‌خورد.

گنزالس پیش از آنکه بفهمد بچه مسجدی شده بود، آن زمان که مادرش برای شرکت در مراسم‌های مختلف دست فرزندانش را می‌گرفت و به مسجد می‌برد و آن‌ها فارغ از همه چیز با هم‌سالانشان توپ‌بازی می‌کردند.

تشرف به اسلام در 12 سالگی

رفته رفته سوالات بی‌شماری در ذهن او، خواهر و برادرش نقش بست، زمانی که در کلیسا حرف‌هایی کاملا متفاوت با سخنان مادرشان می‌شنیدند و این موجب شد که تضاد و پارادوکسی در ذهن‌شان ایجاد شود لذا شروع به طرح سؤال با مادر کردند و وقتی مادر متوجه کنجکاوی آن‌ها شد، دین اسلام را به آن‌ها معرفی کرد و در نهایت خواهرش در 9 سالگی، خودش در 12 سالگی و برادرش در 14 سالگی به دین مبین اسلام مشرف شدند.

او با تأکید می‌گوید: مادرم به هیچ عنوان برای تغییر دین، ما را تحت فشار نگذاشت بلکه سعی کرد به سؤالات ما پاسخ بدهد و چون دین اسلام را بر حق و کامل دیدیم، مسلمان شدیم.

مسلمان شدن تازه آغاز راه بود و ترک برخی عادت‌ها و حتی ترک برخی وابستگی‌ها کام شیرین آن‌ها را تلخ نکرد چراکه غرق در شیرین‌تر از عسلی به نام دین اسلام بودند و هر روز مشق عشق می‌کردند؛ زهرا گنزالس می‌گوید: وقتی ما سه نفر مسلمان شدیم این موضوع را با مادربزرگم مطرح کردیم و او بسیار ناراحت شد، بنابراین تصمیم گرفتیم از خانه‌مان و حتی از شهر و دیارمان دل بِکنیم تا بتوانیم رسم بندگی و عبودیت را به درستی به جا بیاوریم.

و خدایی که به شدت کافی است...

او ادامه می‌دهد: مدت‌ها مادربزرگم با ما قطع ارتباط کرد اما این مسئله تزلزلی در اعتقاد ما به وجود نیاورد چراکه ما خدایی را یافته بودیم که تمام خلأهای ما را پر می‌کرد. 

شهری که به آن نقل مکان کرده بودند جامعه کوچکی از شیعیان عربستان بود و آنجا با مذاهب دین مبین اسلام آشنا شدند و تفاوت اهل سنت و اهل تشیع را دریافتند، او می‌گوید: 12 سالگی مسلمان شدم و 14سالگی مذهب شیعه را یافتم.

زهرا به همراه خواهر و مادرش پس از تشرف به دین اسلام و  مطرح کردن آن، خود را به زینت حجاب آراستند، او می‌گوید: برخی از مسلمانانی که دین مبین اسلام را تبلیغ می‌کردند و حتی برخی انجمن دانشجوهای ایرانی نیز حجاب نداشتند با این وجود ما در مورد حجاب کنجکاو شده بودیم.

او ادامه می‌دهد: در مورد حجاب از بسیاری از مسلمانان سؤال می‌کردیم، برخی می‌گفتند حجاب در قرآن آمده است اما خداوند آن را واجب ندانسته است و در مقابل برخی می‌گفتند که حجاب بر زنان مسلمان واجب است بنابراین من شروع به خواندن قرآن به زبان انگلیسی کردم و خودم به این نتیجه رسیدم که حجاب واجب است.

حجابی که مثل نماز و روزه واجب است

آن زمان علیه حجاب، مسلمانان و ایرانیان فضا خیلی سنگین بود، این را زهرا گنزالس می‌گوید و ادامه می‌دهد: زمانی که می‌خواستم به زینت حجاب آراسته شوم با چند دوست مسلمان مشورت کردم، آن‌ها می‌گفتند لازم نیست که حجابت را رعایت کنی، چراکه تو هنوز بچه‌ای و تازه مسلمان شده‌ای و ممکن است سختی راه تو را از راه حق دور کند با این حال من حجاب را مانند نماز و روزه واجب می‌دانستم و روی این تصمیم مصمم بودم و حجاب را برگزیدم.

او بیان می‌کند: من و خواهرم دوست داشتیم در حوزه علمیه درس بخوانیم، همچنین از طرفی ما شیعه بودیم می‌خواستیم در جامعه اسلامی بزرگ شویم و از آنجا که ایران سمبل مذهب شیعه بود، ایران را برای مهاجرت انتخاب کردیم.

ایران تازه از کوران جنگ خلاصی یافته بود و مردمانش دست روی زانو گذاشته بودند و یا علی می‌گفتند و در این زمان زهرا گنزالس و خانواده‌اش راهی ایران شدند، ساعت‌ها در راه بودند و هر بار ایران را در ذهن مجسم می‌کردند. با تصور زندگی در کشوری که صدای اذان در کوچه و خیابان آن پخش می‌شود و زنان بدون ترس از قضاوت و رفتار بد و ناشایست مردم، حجاب بر سر می‌کنند روحشان جلا می‌یافت.

17 ساله بود که به ایران آمد و به حوزه علمیه قم رفت و بعد از دو سال تحصیل در حوزه، مادرشوهرش از او برای پسرش خواستگاری کرد. همسرش آن موقع کشور آمریکا دانشجو بود و او بی‌آنکه همسرش را دیده باشد، تنها با تکیه بر اعتقادات او، پاسخ مثبت داد و برای تشکیل زندگی مشترک، به آمریکا رفت و پس از 10 سال به ایران، آن مدینه فاضله‌اش بازگشت و حالا حاصل آن ازدواج چهار فرزند است.

او از عطش دیدارش می‌گوید، از تشنگی برای زیارت، از تار و پود دلی که نادیده در پنجره فولاد حضرت یار گره خورده بود؛ گنزالس بیان می‌کند: وقتی تازه مسلمان شده بودم کتابی به دستم رسید که عکس آخرین صفحه‌اش، ضریح امام رضا (ع) بود، عکس سیاه‌وسفید بود ولی من با همان عکس ساده بی‌کیفیت عاشق شدم و از خدا می‌خواستم که طلبیده شوم و به مشهد بروم و خدا صدای مرا شنید چراکه با مردی از دیار مشهد ازدواج کردم و این شد که حالا سال‌هاست همسایه آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) و ریزه‌خوار خوان ایشان هستم.

گنزالس از اولین زیارتش برایمان می‌گوید: در دو سالی که ایران در حوزه علمیه تحصیل می‌کردم، یک بار با حوزه و جامعه‌الزهرا (س) به مشهد رفتم. خودم را برای زیارت آماده کرده بودم اما همین که وارد حرم مطهر شدم و چشمم به ضریح مبارک افتاد، تمام خواسته‌هایم برایم بی‌‌معنی شد. زبانم نمی‌چرخید که حوائجم را در پیشگاه امام مطرح کنم، پس همین طور خیره به ضریح ایستادم و به پهنای صورت اشک می‌ریختم و می‌کوشیدم عظمت خورشید خراسان را هضم کنم.

ایمان، تنها درخواست گنزالس از امام مهربانی‌ها بود

او می‌گوید: به ضریح امام رضا (ع) خیره بودم و نجواگونه با امام مهربانی‌ها سخن می‌گفتم، درست خاطرم هست که به این امام همام گفتم آقای من، چیزی از شما نمی‌خواهم فقط عاجزانه از شما می‌خواهم ایمانم قوی‌تر شود و در دین ثابت قدم باقی بمانم. 

اسلام به ذات خود ندارد عیبی...

گنزالس بیان می‌کند: پس از ازدواجم وقتی برای همیشه به ایران آمدیم، دختر بزرگم 9 ساله و کلاس سوم ابتدایی بود، او را در مدرسه‌ای در مشهد ثبت‌نام کردیم، اوایل خیلی اذیت می‌شد چرا که به شرایط عادت نداشت، روزی از من پرسید چرا به ایران آمدیم و من در پاسخ گفتم چون ایران، کشوری اسلامی است. دخترم در پاسخ گفت اسلام خیلی خوب است اما برخی از همکلاسی‌های من به حرف‌های اسلام عمل نمی‌کنند، آن‌ها تقلب می‌کنند، دروغ می‌گویند و حسادت می‌ورزند. او این‌ها را می‌گوید و من زیر لب این بیت را زمزمه می‌کنم: «اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسمانی ماست».

گنزالس ادامه می‌دهد: من در پاسخ به دخترم گفتم ما باید بکوشیم که مسلمانی واقعی باشیم و اجازه نداریم خط‌کشی در دست گرفته و دین و ایمان افراد را اندازه بگیریم.

محدودیتی که مصونیت را به ارمغان می‌آورد

برخی حجاب را محدودیت می‌دانند که آن‌ها را از پیشرفت باز می‌دارد اما گنزالس حجاب را محدودیتی می‌داند که مصونیت را به او هدیه می‌دهد. او می‌گوید: در ذهن ما این نقش بسیته است که حجاب محدودیت است اما واقعا حجاب باید برای انسان محدودیت به همراه بیاورد چرا که فرق بین یک انسان و حیوان همین قائل شدن برخی محدودیت‌ها و خطوط قرمز است.

او ادامه می‌دهد: وقتی حجاب را به عنوان پوشش برگزیدم برای من محدودیت‌هایی ایجاد شد، مثلا من با آن دسته از دوستانی که خطرآفرین بودند، قطع ارتباط کردم و از بستر زندگی‌ خصوصی‌ام حذف کردم و یا آن مکان‌هایی که معمولاً نوجوانان می‌رفتند، نمی‌رفتم، از این رو می‌توانم بگویم حجاب بسیاری از خطرها را  از سر راه من برداشت.

حجاب موجب تغییر مسیر می‌شود

گنزالس از آرزوی دوران کودکی‌اش که خواندن رشته زیست‌شناسی دریا بود، گفت، از اینکه به خاطر حجابش پا روی دلش گذاشت. او با تصریح می‌گوید: دوست داشتم زیست‌شناسی دریا بخوانم اما از آنجا که باید لباس غواصی می‌پوشیدم از ادامه این رشته منصرف شدم و رشته دیگری را ادامه داد. پس به نظرم حجاب محدودیتی است که مصونیت می‌دهد و موجب تجدید نظر و تغییر مسیر می‌شود. 

حرف‌هایش مصداق بارزی برای همان ضرب‌المثل معروف است که می‌گویند: «گر ایزد ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری» گنزالس صحبتش را ادامه می‌دهد و می‌گوید: زندگی آن‌قدر مسیرهای مختلف دارد که وقتی یکی بسته می‌شود 100 درب دیگر به روی‌مان گشوده می‌شود پس درست نیست وقتی مسیری را نمی‌توانیم برویم همه چیز را تمام‌شده و درهای پیشرفت را بسته‌شده تلقی کنیم، دنیا آن‌قدر وسیع است و خدا این دنیا را چنان گسترده آفریده است که اگر مسیرمان تغییر کرد باید در جست‌وجوی در دیگری باشیم پس اصلا درست نیست که به مقوله‌ای مثل حجاب، دیدی منفی داشته باشیم. 

او بیان می‌کند: امروز برخی می‌گویند ایران در زمینه حجاب و حقوق زنان 30 سال از آمریکا و اروپا عقب‌تر است، من به عنوان کسی که متولد آمریکا هستم و سال‌ها آنجا زندگی کرده‌ام خوشحالم که ایران در این دو زمینه از آمریکا و اروپا عقب‌تر است چرا که زنان می‌توانند نتیجه آزادی و برابری زن و مرد را در این دو جا ببینند و راه را درست انتخاب کنند.

او از برابری زنان و مردان در آمریکا می‌گوید و ادامه می‌دهد: در آمریکا زنان باید مثل مردان کار کنند در حالی‌که حقوق‌شان به مراتب کمتر از آنهاست و وظیفه‌شان بیشتر.

نمایش بدن برای جلب حمایت مردان در آمریکا

گنزالس می‌گوید: اغلب خانم‌ها از شرایط‌شان در آمریکا ناراضی هستند، آن‌ها دوست دارند آزاد باشند، خودشان روی پای خودشان بایستند اما از طرفی بسیار نیازمند حمایت مردان هستند و این‌ها با هم تضاد دارد بنابراین روش غلطی را در پیش گرفتند چرا که فکر کردند با نمایش دادن بدن‌شان‌، می‌توانند حمایت آن‌ها را جلب کنند. 

او بیان می‌کند: به نظر من، ما در ترویج حجاب، کمی راه را اشتباه رفته‌ایم، مثلا آن‌طور که باید، اسلام و حجاب را خوب و کامل معرفی نکرد‌ایم و به اجبار و سخت‌گیری متوسل شدیم در حالی که اگر ما حکمت حجاب را برای جوانان شرح می‌دادیم آن‌ها با جان و دل می‌پذیرفتند و برخی سر دنده لج نمی‌افتادند. 

در تبیین حجاب از پیامبر اکرم (ص) الگو بگیریم

من در تبیین اسلام و حجاب برای فرزندانم از پیامبر اکرم (ص) الگو گرفتم، این را گنزالس می‌گوید و ادامه می‌دهد: پیامبر اکرم همواره در تبلیغ و تبیین دین، با مهر و عطوفت برخورد کردند، من هم می‌کوشم با تأسی از حضرت خاتم‌الانبیاء راجع‌به دین و حجاب با مهر با فرزندانم صحبت کنم و آن‌ها را با بیان جمله «این کار حرام است» از کاری بازندارم چرا که معتقدم اگر در تربیت فرزندان خیلی «بکن و نکن» کنیم، او در بزرگی عقده‌هایش را خالی می‌کند. 

او بیان می‌کند: جوانان ما برای پذیرفتن چیزی باید قانع شوند و با «بکن و نکن» نمی‌توان چیزی را اصلاح کرد.

گنزالس به آینده کشور بسیار امیدوار است، این را با یک شکسته نفسی بیان می‌کند و می‌گوید: منی که کافر بودم، با تبلیغ و تبیین درست، مسلمان شدم، پس برخی جوانان که راه را اشتباه می‌روند نیز به راحتی می‌توانند از مسیر اشتباه بازگردند.

حجاب، قانونی به نفع زنان است

خانم گنزالس می‌گوید: حجاب قانونی به نفع زن است ولی بی‌حجابی اجباری در برخی کشورها فقط به نفع مردان لذت‌جو است.

او برای‌مان خاطره‌ای تعریف کرده و ادامه می‌دهد: سال‌ها پیش به یک کنفرانس فمینیسم در بلژیک دعوت شدم، از من خواسته شده بود تا در مورد طرح جداسازی زنان و مردان در اتوبوس‌های ایران صحبت کنم، این پیشنهاد را ارائه دادم و استقبال خوبی شد اما خانمی در سازمان ترافیک برلین گفت حیف که ما نمی‌توانیم این طرح را اجرایی کنیم، خانم‌ها بسیار استقبال می‌کنند اما مردها از سر هوس‌رانی به این طرح ایراد می‌گیرند.

از خانم گنزالس می‌پرسم چرا برای حجاب، چادر را برگزیدید و مثل حجاب‌استایل‌ها عبا بر تن نکردید؟ و او در پاسخ می‌گوید: به نظر من حجاب‌استایل‌ها حجاب کاملی ندارند چراکه زیبایی‌شان جلوه می‌کند. حتی به عقیده من چادرهای پر زرق و برق که نگاه‌ها را به خود خیره می‌کنند نیز حجاب کاملی نیستند. حجابی که نظر خانم‌ها را جلب کند و در چشم‌شان جلوه کند، بدون شک نظر آقایان و نامحرمان  را نیز جلب خواهد کرد و این جلوه‌گری است نه حجاب.

تاثیر حجاب بر تحکیم بنیان خانواده

معتقد است بی‌حجابی دختران و زنان کشورمان در تحکیم بنیان خانواده بسیار موثر است. او می‌گوید: حتی غیر مسلمانان که چیزی راجع‌به عفاف و حجاب نمی‌دانند نیز معتقدند که حیای مادر بر روی فضای خانواده تاثیرگذار است.

البته حجاب و حیا تنها به ظاهر نیست، بلکه فرد باید در باطن نیز عفیف باشد، این را زهرا گنزالس می‌گوید و ادامه می‌دهد: بی‌حجابی تنها در ظاهر و لباس تن فرد نیست، بی‌حجابی با چشم، گوش و فکر افراد نیز مرتبط است. فردی می‌تواند به لحاظ ظاهری حجاب کامل داشته باشد ولی از نظر فکری بی‌حجاب باشد مثلا بیننده شبکه‌های نامناسب باشد، ماهواره و سریال‌های ترکی ببیند.

او بر این مسئله که حجاب تنها مسئله‌ای ظاهری نیست، تأکید کرده و ادامه می‌دهد: حجاب یا بی‌حجابی مسئله‌ای عمیق‌تر است و یک نوع جهان‌بینی و اعتقاد است.

او بیان می‌کند: بی‌حجابی موجب می‌شود که زنان و مردان همسران‌شان را با زنان و مردان دیگر مقایسه کنند لذا نوع پوشش افراد در ارتباط آنها با همسر، فرزندان و جامعه اثرگذار است.

گنزالس مسئله حجاب را امری مختص زنان نمی‌داند و معتقد است مردان نیز باید حجاب داشته باشند، چه حجاب ظاهری و چه حجاب بصری، او می‌گوید: مردان در پوشش همسران‌شان باید غیرت به خرج دهند و به دنبال جلوه‌گری همسرشان نزد سایرین نباشند. 

اهمیت روش تبیین در امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر را واجب می‌داند اما معتقد است روش تبیین بسیار مهم است، او می‌گوید: روش امر به معروف و نهی از منکر وابسته به روحیه فرد دارد اما ایرادی که از برخی آمران به معروف و ناهیان از منکر می‌توان گرفت این است که بیشتر از امر به معروف، نهی از منکر می‌کنند در حالی که اول باید امر به معروف و دعوت به کار صواب و پسندیده صورت گیرد. 

می‌گوید به تازگی برای خودش و سه دخترش چادر خریده است، وقتی راجع‌به قیمت‌ها از او می‌پرسم، در یک کلام پاسخ داده و می‌گوید: وحشتناک!

دولت برای کاهش قیمت چادر پای کار بیاید

او ادامه می‌دهد: مسئولان باید فکری برای کاهش قیمت چادرها بکنند. تنظیم قیمت بازار به دست دولت انجام می‌شود پس دولت برای کاهش قیمت‌ها باید پای کار بیاید همچنین تاجران باید بکوشند از واردات پارچه چادری پرهیز کنند و از سوی دیگر مردم نیز باید از نمایندگان مجلس مطالبه‌گری کنند.

از ابتدای مصاحبه، سوالی، سخت ذهن مرا به خود مشغول کرده بود اما آن را گذاشتم برای آخرین سوال. از خانم زهرا گنزالس که نه به اجبار، بلکه با معرفت تمام، دین اسلام را با جان و دل پذیرفت پرسیدم چرا نام زهرا را برای خود برگزیدید؟ و او در پاسخ گفت: وقتی شیعه شدم زندگی حضرت فاطمه (س) را خواندم و و خیلی از آن الهام گرفتم، حس نزدیکی بسیاری نسبت به ایشان داشتم، از سویی از آنجا که نام ایشان به معنای نور بود، برایم بسیار جلوه زیبایی داشت و تصمیم گرفتم این نام را برای مرسدی گنزالس مسلمان، در نظر بگیرم.

نام زهرا را برای خود برگزید و کوشید تبلوری از این نام باشد، تلاش کرد که خودش را برازنده این نام کند. مرسدس گنزالس دیروز و زهرا گنزالس امروز، غریبی بود که او را آشنا یافتیم، دوری بود که او را نزدیک و قریب دیدیم و چه خوب است «دور از نزدیک» دیدن را.

انتهای خبر/

اخبار مرتبط
نظرات

آخرین اخبار