رسول اکرم (ص‌): حق را بگو و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت گری نهراس.
1402-10-30 10:58 شماره خبر : 5764 https://sobhtoos.ir/short/V5ElV
یادداشت؛

حسن ضیائی، فعال رسانه‌ای در یادداشتی به حمایت‌های مادی و معنوی مهدی بازرگان از گروهک تروریستی منافقین تحت عنوان پدر معنوی سازمان تروریستی مجاهدین خلق پرداخت.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح توس»؛ در این یادداشت به حمایت‌های مادی و معنوی مهندس مهدی بازرگان از گروهک تروریستی منافقین در اوج شورش‌های سال ۶۰ به بهانه ۳۰ دی‌ماه، سال‌مرگ مهندس بازرگان، پدر معنوی سازمان تروریستی مجاهدین خلق می‌پردازیم.

۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ مقاله‌ای از مهندس مهدی بازرگان در روزنامه میزان به چاپ رسید که واکنش‌های متفاوتی را برانگیخت، حتی عنوان مقاله مناقشاتی را در پی داشت: «فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم» که به ظاهر تلاش کرده است با مشی ریش‌سفیدانه و در نقش پدری، وضعیت را اختلافی میان دو گروه انقلابی و مکتبی نشان دهد، اما در نوشتار خود نتوانسته است که نقدی به «فرزندان عزیز خودش» یعنی منافقین داشته باشد و تمام کنایه و مشکلات را متوجه جریان متدین انقلابی می‌کند.

بازرگان مقاله یاد شده را این‌گونه شروع کرده بود: « به هر دو شما، سازمان مجاهدین خلق و به گروه‌ها و نهاد‌هایی که عنوان مکتبی اختیار کرده‌اید، فرزند می‌گویم و هر دو را برادر همدیگر می‌دانم».

بازرگان در ادامه مجاهدین خلق را فرزندان عزیز نهضت آزادی خوانده و خطاب به آنان می‌نویسد: مجاهدین خلق، شما فرزندان نهضت آزادی هستید، در سال ۱۳۴۳ که در زندان بودیم به دنیا آمدید و راه خود را پیش گرفتید، بدون آن که از خانه فرار کرده یا اخراج شده باشید.

مبانی فکری و تنظیمات اولیه را کتاب‌ها و بحث و تحلیل‌ها و تجربیاتی که از نهضت گرفتید تشکیل می‌داد، اگر بعداً به لحاظ ایدئولوژی و تاکتیک فاصله‌ها و اختلاف‌هایی پیش آمد و از خود شما کسانی جدا و مخالف شدند این‌ها مانع و منکر رابطه پدر فرزندی نمی‌تواند بشود.

اگر مجاهدین خلق التقاطی هستند و معتقدات اسلامی و انقلابی خود را اصرار دارند بر مبنای اصول مارکسیسم بنا کنند و درخت ایدئولوژی آن‌ها ریشه مارکسیستی دارد، درخت ایدئولوژی شما (حزب‌اللهی‌ها) هم میوه‌های مارکسیستی دارد، زیرا که اهل قهر و انتقام و انهدام هستید که به هیچ وجه با روح اسلام دم‌ساز نیست و عناد خاص با سود و مدیریت خصوصی داشته اگر دستتان برسد هر چه سرمایه و مالکیت و معامله است از بین برده، کشور را یکسره ملی، یعنی دولتی می‌کنید! یکدیگر را گروهک نخوانید، مجاهدین عده قلیل نیستند و نفوذ عجیب در دختر و پسر‌های دانش‌آموز و دانشجو و در مدارس دارند.

مکتبی‌ها نیز هم فراوان‌اند هم فداکار، متشکل و مجهز و ستون فقرات انقلاب، منحرف هستید اما نه منافقید، نه مرتجع و نه مزدور اجانب اصلاً این چه حرفی است که هر کس با ما اختلاف داشت به‌جای آنکه بگوییم در اشتباه یا خطاکار است، بگوییم مزدور دشمنان».

اما نکته زیبای ماجرا آنجا بود که منافقین، به همین مقاله‌ سراسر حمایت‌آمیز پدرشان هم راضی نشدند و در اردیبهشت ۶۰ در شماره ۱۱۹ نشریه مجاهد به مهندس بازرگان پاسخ دادند و نسبت به این نامه بازرگان که وی متولیان و کسوت‌داران حزبی (مجاهدین) و مکتبی (حزب‌اللهی‌ها) را به یک اندازه در آشوب‌های به‌وجود آمده مقصر قلمداد کرد و عدالت و انصاف را رعایت نکرده، معترض شدند!

مسعود رجوی سال‌ها بعد، ضمن اشاره به این نطق تاریخی بازرگان در مجلس در کتاب استراتژی قیام و سرنگونی، در آخر به حمایت‌ها و کمک‌های مالی بازرگان به مجاهدین (آن هم تا مدت‌ها پس از آغاز فاز نظامی منافقین) اعتراف می‌کند: «سخنرانی بازرگان در مجلس ارتجاع پس از ۵ مهر، ابعاد اعدام و تیرباران‌ها به‌ویژه از نوجوانان بی‌گناه که تصاویر آن‌ها به سراسر جهان مخابره شد، به حدی بود که تاب نیاورد، دل به دریا زد و روز ۱۵ مهر ۱۳۶۰ در مجلس ارتجاع شجاعانه به‌پا خاست و قبل از دستور به سخنانی همت گماشت که بر سرش ریختند و نگذاشتند سخنانش را به پایان برساند، هر چند در این سخنرانی با نیش‌هایی هم به مجاهدین سعی کرده بود تعادلی برقرار کند».

ماجرای سخنرانی جنجالی و سراسر حمایت مهندس بازرگان از منافقین در چهارشنبه ۱۵مهر ۱۳۶۰ در نطق پیش از دستور، آن هم پس از اقدامات تروریستی منافقین آن هم پس از جنایت هفت تیر و ۸ شهریور و ده‌ها ترور و بمب‌گذاری در تابستان ۶٠ که جو مجلس را متشنج کرد این بود که ضمن تمجید و شهید خطاب کردن کشته‌های اقدامات و عملیات تروریستی سازمان مجاهدین خلق، آنان را «جوانان جانبازی» خطاب کرد که مبارزه مسلحانه و ترور‌های دفتر حزب و نخست وزیری را «تلافی‌های ناچارانه» و نتیجه «جلوگیری از آزادی‌ها و فقدان امنیت برای مبارزه قانونی» دانست.

مسعود رجوی در راستای حمایت‌های بی‌دریغ پدر معنوی گروهک منافقین، در کتاب استراتژی قیام موضوع «کمک‌های مالی مهندس بازرگان و نهضت آزادی از منافقین» را این‌گونه افشا می‌کند: «آخرین نکته که نباید از ذکر آن فروگذار کنم این است که بازرگان با همه این‌ها، و با همه دعوا‌ها و اختلاف‌هایی که داشتیم، تا دی ماه ۱۳۶۰ به مجاهدین کمک مالی هم می‌کرد اما نمی‌خواست احدی بفهمد.


سردار شهید خلق موسی خیابانی در آخرین نامه‌ای که قبل از شهادتش به من نوشت به کمک مالی مهندس مهدی بازرگان و پسر‌شان (عبدالعلی) که در زندان قصر در سال ۵۲ و ۵۳ با مجاهدین بسیار نزدیک و صمیمی بود، اشاره کرده بود»، موسی خیابانی، مسئول مرکزیت منافقین در ترور‌های خیابانی در این نامه قبل از به درک واصل شدندش خطاب به مسعود رجوی نوشته بوده است که بازرگان هنوز صمیمی و مخفی به ما کمک می‌کند.

محمدمهدی جعفری از اعضای نهضت آزادی نیز در کتاب سازمان مجاهدین خلق درباره حمایت مالی بازرگان از منافقین این‌گونه عنوان می‌کند: «سال‌ها بعد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از خود مهندس بازرگان و دیگران شنیدم که‌ ایشان به مجاهدین در مقاطع گوناگون کمک می‌کرده‌اند، خصوصاً کمک‌های مالی بسیار، اما به هیچ‌وجه تظاهری به این کار نمی‌کردند».

البته مسعود رجوی در سال ۵۹ ارتباط سازمان با نهضت و شخص مهندس بازرگان را این‌گونه عنوان کرد: «از نظر ایدئولوژیک، مهندس بازرگان از نمایندگان سازمان مجاهدین خلق به شمار می‌آیند و مجاهدین نیز پیوستن ازاین نظر خود را مدیون او می‌دانند. (در نشریه مجاهد ۱۶بهمن۵۹ )؛ همچنین مهندس بازرگان در بیانیه‌ای از نامزدی مسعود رجوی در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی حمایت همه جانبه می‌کند ابراز‌ امیدواری می‌کند که برای تأمین وحدت و حقوق گروه‌های اقلیت، ‌امیدوارم آقای مسعود رجوی که معرف جناح پرشوری از جوانان با‌ ایمان است، نیز به مجلس راه یابد؛ (روزنامه مجاهد، ۱۷ اردیبهشت ۵۹) بازرگان در روزنامه میزان به تاریخ ۱۷اردیبهشت ۱۳۶۰ با ستایش مجاهدین خلق و هواداران آن، صمیمانه‌ترین درود‌های گرم و آتشین به تمامی هواداران «آزاداندیش» و مسلمان و انقلابی مجاهدین یا هواداران صادق و آزاداندیش مجاهدین که برخوردار از گرایشات مکتبی هستند، تقدیم می‌کند و بدون اشاره به عاملان جنایات و درگیری‌های خیابانی، تلویحاً نظام را علت این اقدامات تلافی‌جویانه معرفی می‌کند و می‌نویسد: با خشونت حجت‌های خدا برپا نمی‌شود.

همچنین مهندس بازرگان در سرمقاله خود در روزنامه میزان با عنوان «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» نظام را متهم به تخاصم و اقدامات عجولانه می‌داند و اولین کسی است که تلویحاً از «براندازی و از سرگیری دوباره انقلاب» سخن می‌گوید. وی در این سرمقاله، ضمن درخواست اعطای آزادی عقیده و اجتماع و اظهار وجود به همه، ولو دشمن و مخالف، به حمایت از منافقین (فرزندان عزیز مجاهد خود) می‌پردازد و خطاب به نظام می‌نویسد: «آزادی با داد گفته نمی‌شود که جلوی بی‌بند و باری و تجاوز و تخلف‌ها و هرج و مرج را نباید گرفت، اگر قرار باشد تنها به موافقان آزادی داد و از سایران به‌دلیل مخالفت و منحرف بودن یا رشد کافی نداشتن دریغ کنیم و عقیده و عمل آن‌ها را خیانت و خطا بدانیم این همان آزادی شاهانه می‌شود که می‌گفتند در ایران همه نوع آزادی است جز آزادی خیانت که البته تعریف خیانت و تشخیص خائن در دست خودش بود.

همچنین سرمقاله «مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه» ۱۷ اردیبهشت روزنامه میزان به قلم پدر معنوی مجاهدین خلق، به علت تئوریزه و مشروع کردن عملیات مسلحانه برای مجاهدین، آن هم در آغاز فوران شورش‌ها و کشتار منافقین که از غائله ۱۴ اسفند شکل می‌دانی به خود گرفته بود، حواشی بسیاری در برداشت، گسیل شدن منافقین به آغوش صدام در زمان جنگ تحمیلی هم مانعی بر قطع حمایت‌های بازرگان از منافقین نشد و هم‌سویی مواضع سرکرده منافقین و اعضای نهضت آزادی پیرامون ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، وزیر وقت کشور (مرحوم محتشمی‌پور) را بر آن داشت تا در نامه‌ای مکتوب به تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۶۶ خطاب به حضرت امام پیرامون نامزدی اعضای نهضت آزادی در انتخابات کسب تکلیف کند. حضرت امام در پاسخی مبسوط، به شرح وضعیت نهضت آزادی می‌پردازند.

ایشان در بخشی از پاسخ ضمن اشاره به وابستگی نهضت آزادی، می‌فرمایند: «اگر خدای متعال عنایت نفرموده بودند و (دولت موقت) مدتی در حکومت باقی مانده بودند، ملت‌های مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می‌زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می‌خورد که قرن‌ها سربلند نمی‌کرد.
 
ایشان صراحتاً تکلیف نهضت آزادی را مشخص می‌کنند و عنوان می‌دارند، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانون‌گذاری یا قضایی ندارد؛ ضرر آن‌ها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند، از ضرر گروهک‌های دیگر، حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.

علی‌رغم مواضع صریح حضرت امام و جنایات آشکار منافقین علیه ملت ایران، چه نهضت آزادی و چه شخص مهندس بازرگان تا پایان عمر خود، حتی پس از کشتار ۱۲ هزار نفر از مردم بی‌گناه توسط منافقین و همراهی با صدام در جنگ علیه ایران و کشتار مردم عراق، کوچک‌ترین موضعی در برابر فرزندان عزیز خود نگرفت تا در تاریخ از او و نهضت به اصطلاح آزادی، به‌عنوان کسی که منافقین را متولد کرد و برای جنایت بر خیانت به خلق، سلاح به دست آن‌ها داد، یاد شود؛ خیانت و جنایتی که همچنان ادامه دارد، اما در بستر امپرئالیسم جهانی و همچنان نهضت آزادی به‌عنوان پیش برنده گفتمان داخلی منافقین در کشور در نوعی مصونیت سیاسی قرار داد. تنها کمی رصد و قیاس مواضع رسمی سران و جریان نهضت آزادی با مواضع رسمی سرکردگان و ارگان‌های رسمی منافقین نشان می‌دهد که خط مشترک میان این دو جریان همچنان غیرقابل انکار و کتمان است و جاری!

البته این‌ها تنها بخشی از حمایت‌های معنوی، ایدئولوژیک، گفتمانی و مالی مهندس بازرگان و نهضت آزادی از منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، آن هم به روایت اسناد خودشان بود.

انتهای خبر/
اخبار مرتبط:
نظرات:
آخرین اخبار