درباره نویسنده
در دیدار با مادر شهید رئیسی مطرح شد؛
خاطرات شهید خدمت در قلب سادهزیست مادر

در آستانه شهادت رئیس جمهور شهیدمان، به همراه جمعی از بانوان اصحاب رسانه به دیدار بانو سیده عصمت خداداد حسینی، مادر شهید خدمت رفتیم و در دیداری صمیمانه سراپا گوش شدیم برای این مادر ایران زمین.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «صبح توس»، اولین بار نبود که به خانه شهیدی میرفتم اما این بار برایم با همیشه فرق داشت، آخر دیدار امروزمان یک دیدار خبری نبود، قرار نبود والده شهید، او که از دامنش، فرزندی برومند را به معراج فرستاده است بگوید و من بنویسم؛ قرار بود او مادرانه بگوید و من دخترانه بشنوم، یک دیدار صمیمی مادر و دختری.
از آن دست دیدارها که دوست داری ساعتها به طول بیانجامد و او بگوید و بگوید و بگوید و تو با گوش جان، بشنوی، بغضت را فرو بخوری، گاهی برای اینکه قطره اشکت را نبینند، نگاهت را بدزدی و گاهی به شیرین زبانیهای مادر بخندی.
این بار دیدارمان متفاوت بود، تنها نبودم و به اتفاق جمعی از بانوان رسانهای استان به دیدار مادر شهید جمهورمان رفتیم.
قرارمان سر کوچه مادر شهید بود، خانهای قدیمی در محله ایثارگران.
راستش را بخواهید همیشه توقعم از خانه مادر رئیس جمهور، خانه نه بلکه کاخ بود اما خانه سیده عصمت خداداد حسینی، مادر شهید سید ابراهیم رئیسی تمام باورهای مرا فرو ریخت.
خانه ساده و بیتکلف بود، اصلاً انگار نه انگار که در این خانه مادری زندگی میکند که فرزندش سه سال نفر دوم مملکت بود.
همکاران یکی یکی از راه رسیدند و ما به اتفاق وارد خانه شدیم، بر روی دیوار حیاط، پردهای نصب شده بود که بر روی آن عکس شهید سلیمانی در حالی که بر پیشانی شهید سید ابراهیم رئیسی بوسه میزنند، خودنمایی میکند.
گوشهای از حیاط نیز باغچهای کوچک حضور دارد، اینکه میگویم حضور از آن جهت است که باغچه مملو بود از گلهای رزی که به احترام مادر شهید خدمت، قد علم کرده بودند و دست به سینه ایستاده بودند.
از حیاط گذشتیم و با استقبال گرم میزبان، وارد خانه شدیم.
مادر ابراهیم با چادری رنگی که بر سر داشت، بر روی تخت نشسته بود و به یکایک ما با رویی گشاده، خوشآمد گفت.
دور از مادر، بر روی صندلیها مینشینیم اما یکباره به خودمان میآییم که این یک نشست خبری نیست، یک نشست مادر و دختری است، پس همه بلند میشویم و گرد تخت بی بی عصمت مینشینیم.
دور تا دور خانه پردههای سبز نصب شده بود، اصلا این خانه انگار حسینیه است، حسینیهای که فرزندانی حسینی در آن رشد و نمو یافتهاند. عکسهای شهید ابراهیم رئیسی نیز در گوشه گوشه خانه به چشم میآید و همین عکسهاست که یاد ابراهیم را در دل خانه زنده نگاه میدارد.
برخی میگویند از دل برود هر آنکه از دیده برفت اما قطعا این برای یک مادر آن هم بی بی عصمت ما صدق نمیکند.
مادر شهید رئیسی که هنوز باور شهادت فرزندش برایش دشوار است، میگوید: پس از شنیدن خبر شهادت ابراهیم، حال روحی و جسمیام به شدت آسیب دید؛ روزی نیست که به یادش نیفتم؛ تمام خاطراتم با او شیرین است؛ مهربانیاش بینظیر بود؛ هرچه از او میخواستم، بیدرنگ انجام میداد؛ مرا به سفرهای زیارتی مکه و کربلا برد و همیشه احترام و محبتش را نشان میداد.
او با اشاره به تربیت دینی و انس شهید رئیسی با قرآن، بیان میکند: پسرم از کودکی اهل درس و تهذیب بود؛ از 6سالگی وارد مسیر تحصیل شد، آن هم با اجازه من و علاقهمندی خودش؛ همیشه حواسش به درس و مسئولیتهایش بود؛ پیش از خروج از منزل، زیارت آل یاسین، عاشورا، ندبه و امینالله میخواند؛ انس او با قرآن و دعا مثالزدنی بود.
مادر شهید آیت الله رئیسی به فرزندش میبالد، این را میتوان از تعریفهایش فهمید، او ادامه میدهد و میگوید: ابراهیم خصلتهای اخلاقی بسیار نیکویی داشت؛ به طور مثال هرچقدر در موقعیتهای اجتماعی بالاتری قرار میگرفت، فروتنیاش بیشتر میشد. غرور نداشت، اهل تکبر نبود. حتی در سفرهای کاری، ترجیح میداد تنها و بدون تشریفات برود و وقتش را صرف انجام وظیفه کند.
پس از گذشت یک سال هنوز ملت ایران داغدار ابراهیم هستند و مادر داغش به مراتب بیشتر است، او بیان میکند: این یک سالی که از شهادت ابراهیم گذشته، برای من مثل 10 سال بوده است؛ هنوز هم منتظرم در خانه باز شود و با لبخند همیشگیاش وارد شود.
از او میخواهم ما را نصیحتی کند تا رهرو راه شهیدش باشیم، و مادر شهید رئیسی با تأکید بر ضرورت توجه به ارزشهای اخلاقی و دینی، به نسل جوان به ویژه بانوان، توصیه میکند: به پدر و مادر خود احترام بگذارید، حجاب خود را حفظ کنید و در زندگی مشترک، اهل مدارا و گفتگو باشید، اینها ارزشهایی است که ابراهیم همواره به آنها پایبند بود.
مادر گاهی لابهلای صحبتهایش نصیحتهای مادرانهای میکند، از آن دست نصیحتها که خنده بر روی لبهای مان میآورد و گاهی بغض میکند و ما نیز دل به دلش میدهیم و بغض میکنیم اما برای اینکه فضا را عوض کنیم سوالی میپرسیم تا مبادا اشک این مادر، فرو بریزد.
دیگر وقت خداحافظی رسیده است، یک به یک به او نزدیک میشویم، از او طلب دعای خیر میکنیم و قصد رفتن میکنیم.
مادر میگوید بعد از رفتن ابراهیمش کمی بیحوصله شده است و شلوغی او را آزرده میکند اما از سویی وقتی همه ما با هم خانه را ترک میکنیم دلش میگیرد، پس آرام آرام، یکی یکی از خانه بیرون میآییم تا مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی مادر ابراهیم.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- وصیتنامه شهید ناصرالدین باغانی
- یوم السجاد قوچان، اثبات ارادت به یادگار کربلا
- دستگیری سلطان عینک خاورمیانه در طرقبه شاندیز
- برگزاری قرعهکشی مسکن ملی کاشمر در دهه فجر
- وصیتنامه شهید محمود کاوه
- «ویرانی» قطب صنعت چوب شمال شرق کشور است
- الحاق ۱۸۸ هکتار زمین به مسکن ملی کاشمر
- پس از نوریزاده چه کسی فرماندار سرخس میشود؟
- استخر دانشآموزی قوچان افتتاح میشود
- مهآبادی سرپرست فرمانداری تربتجام شد
آخرین اخبار
- اجماع منطقهای و بینالمللی علیه اسرائیل ضروری است
- آمریکا بهدنبال وقتکشی برای حمله اسرائیل بود
- گفتاری از سرلشکر شهید حاجیزاده
- آیه ۵ سوره مبارکه اسراء
- مذاکره در شرایط فعلی بیمعناست
- مسلمانان از افراطگرایی پرهیز نمایند
- مذاکرات را بستری برای حمله نظامی قرار دادند
- همصدایی هزاران نیشابوری برای نابودی اسرائیل
- مردم تا پای جان، برای وطن پای کارند
- صداوسیما در تیررس حمله دشمن حقیقتستیز صهیونی
- مشاهده بیشتر