به گزارش صبح توس؛ «روز بیست و پنجم فروردینماه شد. ساعت 2 و 20 دقیقه حسن با عجله به خانه آمد؛ شال عزا، لباس مشکی و یک دست لباس از من خواست؛ کولهبار سفر ابدیاش را بست. از زیر قرآن که رد شد دلم لرزید؛ بدون خداحافظی به سمت در رفت؛ صدا کردم: حسن، حسن برگرد. برگشت؛ تا خواستم دست دور گردنش بگذارم و او را ببوسم نگذاشت؛ دستانم را به صورتش کشاند و سپس عقب راند و سریع دور شد. آن لحظه بود که احساس کردم چیزی از قلبم کنده شد. به برادرش احمد گفتم: احمد! حسن رفت.احمد با لحن شوخی گفت: من هم دارم میبینم که رفت. گفتم: نه! حسن، دیگر رفت.»
مادری کردن به سبک مادر شهید
این جملات، جملات مادر نخستین شهید مشهدی مدافع حرم است. مادر شهید حسن قاسمی دانا، شهیدی از دیار خراسان و شهر مقدس مشهد که فجایع سوریه، غیرت ایرانی او را به جوش آورده و عشق و ارادت به عمه سادات او را به سمت سوریه کشاند.
این صحبتها مربوط به اردیبهشت ماه سال 95 است؛ زمانیکه خانم مریم طربی مادر شهید حسن قاسمی دانا میزبان صبح توس شد و افتخار گفتوگو با ایشان نصیب بنده.
چند سال از آن گفتوگو میگذرد و من هنوز ذره ذره آن صحبتها در خاطرم هست و آن علامت سوالی که در ذهنم ماند که چطور یک مادر میتواند فرزندش را راهی میدان نبرد کند و مانعی بر سر راهش نباشد.
اما امروز میدانم که باید تنها مادر باشی تا درک کنی یک مادر برای عاقبت به خیری فرزندش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند حتی اگر مجبور باشد از فرزند دلبندش بگذرد و او را راهی سفری کند که شاید بازگشتی در کار نباشد. دل از فرزند بریدن شجاعت میخواهد، صبر میخواهد، غیرت میخواهد و تمام این صفتها را در شهید نیز میبینی. آری گویا این جماعت شجاعتشان و غیرتشان را از مادرانشان به ارث بردهاند.
مادرتر از مادر
روز مادر بهانهای شد تا برگردم به خاطرات سالها پیش و دلتنگ شوم از گفتوگو با مادری از جنس بلور و آیینه. مادری که همچون دیگر مادران شهدا از مادر هم مادرتر است.
پس از تماس با ایشان و جویا شدن از احوالشان، میخواهم از سالهای نبود حسن صحبت کند که این سالها را چگونه گذرانده است و وی اینگونه عنوان میکند: در تمام این سالهایی که بی حسن گذشت هرگز حسی به نبودنش نداشتم چون از لحظه اول حسن در کنارم بوده و من همیشه وجود او را احساس میکنم.
این مادر شهید اظهار میکند: پیش از شهادت حسن من همیشه به مادران شهدا غبطه میخوردم و میگفتم ای کاش پسرهای من هم بزرگ بودند و در دفاع مقدس حضور میداشتند و میتوانستند در جبهه و جنگ خدمت کنند.
وی میزان دوری از فرزندش را یک ماه عنوان میکند و میگوید: رفت و برگشت حسن یک ماه طول کشید، او 25 فروردین رفت و 25 اردیبهشت بر دستان مردم نازنین مشهد تشییع شد.
مادر حسن به روزی که خبر شهادت حسن را آوردند اشاره کرده و ابراز میکند: آن روز که خبر شهادت حسن را شنیدم تنها چند لحظه اشکم جاری شد و حسن را صدا زدم اما اشک ریختنم تنها همان چند لحظه بود و بعد از آن گویا هیچ اتفاقی برای حسن نیفتاده است. لباس پوشیدم و به سمت معراج رفتم.
وی ادامه میدهد: البته من لباس مشکی نپوشیدم و با لباس آبی و روسری آبی به استقبال حسن رفتم زیرا حسن همیشه میگفت برای شهید نباید مشکی پوشید.
ماجرای خندههای مادر بر سر پیکر پسر
خانم طربی به لحظه دیدار مادر و فرزند اشاره میکند و میگوید: پیش از اینکه به بهشت رضا برسم و من بخواهم پیکر حسن را ببینم درراه آیت الکرسی میخواندم تا خدا به من صبر دهد تا اگر حسن من سر نداشت پریشان نشوم.
وی میافزاید: وقتی آنجا رسیدم و چهره حسن را باز کردند من دیدم صورتش سالم است. واقعا خندیدم و با تمام وجودم خوشحال شدم که صورت حسن سالم است و این برای من بسیار خوشایند بود چون لحظه رفتن نتوانستم صورت او را ببوسم اما با آمدنش صورت و سرش را در بغلم گرفتم و غرق بوسه کردم و خیلی خوشحال شدم که به آرزویش رسید و سربازی حضرت زینب سلام الله علیها را به خوبی انجام داد.
انگشتر عقیق؛ آخرین هدیه روز مادر
مادر حسن قاسمی دانا خاطرات روزهای مادر و هدیههای حسن را به یاد میآورد و بیان میکند: حسن همیشه روزهای مادر و روزهای تولدم برایم هدیه میگرفت و آخرین هدیهاش به من یک بلوز و یک انگشتر عقیق است که همیشه همراه من است.
وی به وقایع تلخ ماههای اخیر کشور اشاره میکند و ابراز میدارد: برای حوادث اخیر بسیار غصه خوردم، برای جوانهایمان که بسیار ناآگاهانه اسیر دام شیطان شدند و چه ساده گول فضای مجازی و ماهوارهها را خوردند.
این مادر شهید ادامه میدهد: عدهای در این وقایع اخیر به شهادت رسیدند و خوشا به حالشان که خدا و امام حسین ع آنها را قبول کردند اما عده ای دیگر چون قاتل بودند قصاص شدند در حالیکه آنها هم میتوانستند جوانان خوبی باشند اما متاسفانه دشمنان ما کاری کردند که این جوانان ناآگاه بسیار ارزان جان خود را از دست بدهند.
خانم طربی با تاکید بر اینکه شهدا همیشه حضور دارند منتهی حضور خاکی ندارند، اظهار میکند: مطمئن هستم اگر حسن امروز حضور خاکی میداشت در عرصه حاضر بود و جهاد تبیین که حضرت امام خامنهای فرمودند را به طور احسن انجام می داد.
همه ما قطعا به دعای خیر شهدا و مادرانشان نیازمندیم و مادر شهید حسن قاسمی دانا با این جمله که «انشاءالله در صحرای قیامت شهدا شفیعتان باشند» مرا از دعای خیر خود بینصیب نگذاشت.
انتهای پیام/