به گزارش صبح توس؛ سیاست، مانند بسیاری دیگر از چیزهای دوران ما، از جمله آموزشعالی و بهداشت، تبدیل به کالایی فروختنی شده است در عرصهای رقابتی. همانقدر که «صنعت آموزشعالی» یا «صنعت سلامت» عبارتهای عجیبی هستند، «صنعت سیاست» هم پدیدۀ عجیبی است.
همانطور که ما روایتهای سیاستمداران را باور میکنیم، متعصبانه به اینکه هرچیزی را میشود به صنعت تبدیل کرد هم ایمان آوردهایم. بنابراین عجیب نیست که سیاستمداران هم مانند خودرو یا تلفن همراه باید برند داشته باشند. برندهایی که لزوماً حقیقی، واقعی یا اخلاقی نیستند.
شما پذیرفتهاید که اختلافنظر در هر عرصهای، در دو قطب خلاصه میشود و انتقاد از یک قطب بهمعنای پذیرفتن قطب دیگر است. این روایت قدرت زیادی به سیاستمداران در مواجهه با انتقاد میدهد.
در دنیای سیاست، بخشی از برند یک سیاستمدار یا یک جهانبینی سیاسی، تعریف خصم یا رقیب است. این خصم یا رقیب معمولاً ویژگیهایی ننگین دارد. زمانی که مردم روایت دوقطبی را باور داشته باشند ناخودآگاه همۀ منتقدان را در حلقۀ خصم یا رقیب میبینند.
مثلاً، آسیبپذیرترین مردم امریکا ممکن است به سیاستمداری که در جهت ایجاد یک نظام بهداشت و درمان عمومی یا تأمین اجتماعی تلاش میکند بدبین باشند، چراکه هرچیز عمومی و رفاهی با ننگ کمونیسم آغشته شده است.
در نقطۀ مقابل، در کشورهای اسکاندیناوی، سیاستمداران دست راستی هرگز جرئت ندارند ماهیت وجودی خدمات رفاهی و تأمین اجتماعی را زیر سؤال ببرند و مخالفت با دولت رفاه یک انگ بزرگ است.
بیژن آریانا، کارشناس رسانه
انتهای پیام/