درآمدی کارشناسانه بر مواضع دینی دکتر علی شریعتی (2)؛
«روحانیتِ منهای اسلام»، زمینه ساز تز «اسلام منهای روحانیت»

آن چیزی که از نظریه اسلام منهای روحانیت؛ خطرناکتر و مضرتر است، معضل «روحانیتِ منهای اسلام» است که قدمتی برابر با تاریخ اسلام داشته و آنچنان دیرپاست که به نظر میرسد تا ظهور امام طمان (عج) نیز کماکان وجود داشته باشد.
به گزارش صبح توس، ذکر این نکته در بادی امر خالی از لطف نیست که در هر صنف و گروهی، همهگونه عضو وجود دارد و ایضاً صنف شریف روحانیت نیز از این قاعده مستثنی نبوده و هماره عناصری غیر صالح در این قشر نفوذ کرده، علاوه بر کارشکنی علیه جریان روحانیت اصیل، سعی در لکه دار نمودن نام این نهاد داشته اند و حتی در مواردی به موفقیت هایی نیز نائل آمدند؛ از آن جمله می توان به روحانیونِ درباری اشاره نمود که با تقلیل شأن علمای اسلام به «مجیز گویان و دعاگویان شاه»، موجبات بدبینی برخی افراد به این نهاد را فراهم میآوردند و از آن جمله میتوان به دکتر علی شریعتی اشاره کرد.
شریعتی انسانی پرسوز و دردمند بود و در مقابل آنچه ناصحیح می دانست (هر چند در مواردی در تشخیص دچار اشتباه می شد)، دم فرو نمی بست و طریق مماشات در پیش نمیگرفت، بلکه شجاعانه فریاد برمیآورد.
شریعتی در مواجهه با برخی روحانیون درباری و فاسد، دست به استقرایی ناقص زده و گمان برد که نهاد روحانیت، مرادف است با «ثناگویی شاهان» و «تخدیر ملتی که زیر یوغ استبداد اند»؛ فلذا ابتدائا اقدام به جبهه گیری و اتخاذ مواضع تند علیه روحانیت نمود. به طور نمونه در یکی از مکتوبات خود چنین میآورد:
«خداوند اراده کرده است که دین خودش را از دست دکانداران و دین فروشان حرفه ای ... نجات دهد و اسلام را از انحصار نسل فرسوده و منحط و عوام و عقب مانده رو به زوال درآوَرَد و در زمان طرح کند و بر وجدان زنده و بیدار و مغز آگاه و دانشمند این نسل، عرضه کند.» (مکتوبات شریعتی،ص138)
البته ایرادی که به شریعتی وارد می دانیم از باب عدم تفکیک میان روحانیت اصیل و برخی «روحانی نما» هاست و نه از حیث انتقاد به برخی نفوذی ها در کسوت روحانیت؛ چه حضرت امام خمینی(ره) بیش از هر شخصیت دیگری، این گروه را مورد شماتت قرار میدادند.
اینک به بازخوانی برخی مواضع امام (ره)در مورد روحانیت غیر اصیل میپردازیم:
«حوزه علمیه اگر درست بشود، ایران درست می شود و اگر-خدای ناخواسته- در حوزه علمیه فسادی به وجود آید ... در سرتاسر ایران فساد پیدا میشود و آنها که همیشه در فکر بوده اند که در حوزه علمیه نفوذ کنند، به همین خاطر است. نفوذ آن ها، نفوذ ظاهری نیست که معلوم باشد فلان آقا نفوذی است؛ چه بسا بیشتر از شما اظهار دیانت بکند. مع ذلک، در موقع مناسب کارش را انجام بدهد.» (صحیفه نور، ج20، ص190)
ایشان در جایی دیگر نیز چنین می فرمایند: «خدای متعال میداند که من نسبت به آخوندهای فاسد، آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ساواکی پیش من محترم تر است از آخوند فاسد! آنقدر صدمهای که اسلام از یک آخوند فاسد میخورد، از محمدرضا نمی خورد!» (صحیفه نور، ج10، صص 278 و 279)
میبینیم که حضرت امام (ره)در انتقاد از قشری که از آن تعبیر به «آخوند فاسد»میکنند، گوی سبقت را از سایرین میربایند. همچنین تعابیری که خلفِ صالحِ امام روح الله(ره)، حضرت امام خامنه ای در مورد برخی افراد و جریانهای نفوذی در بدنه روحانیت بهکار میبرند (از قبیل «باغی بر انقلاب»، «تشیّع انگلیسی» و...) مؤید این نکته است که دکتر شریعتی بیراه نیز نمیگفت و هماره دستهایی در کار بوده تا در مقابل خط اسلام، خطوط بدلی ترسیم نماید و تاریخ اسلام، سراسر شاهد«جدال دو اسلام» بوده است.
شریعتی اما چندی بعد در نظریات خود پیرامون روحانیت تجدید نظر نمود. امام خامنه ای (حفظه الله) در اینباره اینگونه میفرمایند:«او (شریعتی) معتقد بود که روحانیون به آن رسالت، بهطور کامل عمل نمیکنند. بر این اعتقاد بود تا سال حدود51 و نزدیک52. از آن سال در اثر تماسهایی که دکتر با چهرههایی از روحانیت گرفت، کلاً عقیدهاش عوض شد؛ یعنی ایشان در سال 54 و 55 معتقد بود که اکثریت روحانیت در خطِ عمل به همان رسالتی هستند که بر دوش روحانیت واقعاً هست؛ البته با روحانیونی که میفهمید در آن خط نیستند، با آنها خوب نبود و شخصاً به امام خمینی (ره) بسیار علاقهمند و ارادتمند بود.»
اظهارات خود دکتر شریعتی در حمایت از روحانیت نیز مؤید همین نظر رهبر انقلاب است. «علمای شیعه پاکترین گروه روحانی از میان همه ادیان و مذاهب عالم بهشمار میرود.» همانگونه که از نظر گذشت، تئوریسینِ تزِ «اسلام منهای روحانیت»، پس از چندی و در اثر آشنایی با روحانیون متعهد و راستینی همچون امام خمینی(ره)، آیت الله خامنه ای، شهید مطهری و سایرین از علمای متعهد، از نظریه خود عدول و عبور کرد امّا آن چیزی که از نظریه اسلام منهای روحانیت؛ خطرناکتر و مضرتر است، معضل «روحانیتِ منهای اسلام» است که قدمتی برابر با تاریخ اسلام داشته و آنچنان دیرپاست که به نظر میرسد تا ظهور یگانه منجی و مصلح عالم بشریت (روحی لتراب مقدمه الفداء) نیز کماکان وجود داشته باشد.
انتهای پیام/